دل رفت و نماند عقل و تدبیر
دلبر به جفا نکرده تقصیر
آرید بمن نسیم آن زلف
دارید مرا نگه به زنجیر
باد است بگوش هوش مجنون
پند پدر و نصیحت پیر
تدبیر فتیل عشق تیغ است
باز آ که بدست تست تدبیر
چون عاشق خسته دل به بالات
بر نیره تو جان فشانده نخجیر
بر خوان بلای دوست ای جان
خونها خور و ذله نیز برگیر
مگذار کمال بخش دل هیچ
بر غایبه گفته اند تکبیر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از حال دل و عقل خود میگوید که تحت تأثیر عشق یک دلبر قرار گرفته و عقل و تدبیر را از دست داده است. او به زنجیر عشق گرفتار شده و به نشانهای از عقل و نصیحتهای پدر و پیران اشاره میکند. شاعر مینویسد که عشق خود به نوعی مدیریت و تدبیر میطلبد و در ادامه، به شدت احساسات و فدای جان خود برای معشوق اشاره میکند. او به لذت و گرفتاری ناشی از عشق اشاره میکند و تأکید میکند که نباید از کمال دل غافل شود. در نهایت، پیامی از نداشتن غفلت در عشق و اهمیت تکریم آن دارد.
هوش مصنوعی: دل از دست رفتم و عقل و درک از من رفته است. محبوب من کمبودی نکرده، این خود من هستم که آسیب دیدهام.
هوش مصنوعی: نسیم را به یاد زلف تو میآورم، که مرا در زنجیره عشق به خود مشغول کرده است.
هوش مصنوعی: صدای باد به گوش مجنون میرسد و به او پند و نصیحت پدر و راهنماییهای بزرگان را یادآوری میکند.
هوش مصنوعی: عشق نیازمند تدبیر و هوشیاری است؛ سلاحی که در این مسیر به کار میآید، در دستان توست. پس به تدبیر و اندیشه خود توجه کن و از امکاناتی که داری بهرهبرداری کن.
هوش مصنوعی: عاشق خستهای که به کمال عشق میرسد، جانش را فدای تو کرده و به دنبال تو میگردد.
هوش مصنوعی: ای جان، در میهمانی محبت دوست، دم به دم از دل و جان خود رنج و خون درد بکش و همواره بر خود صبر و استقامت داشته باش.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که نباید اجازه دهی که چیزهای بیاساس و نادرست بر دل تو تسلط یابد. برای رسیدن به کمال و حقیقت، باید بر اصول و نکات مستحکم تکیه کنی و از هر نوع بیپایهگی و افکاری که به دور از واقعیتاند، دوری کنی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گفتم که پیامبری تو یا پیر
گفت او که دوئی ز راه برگیر
دل پردهٔ عشق توست برگیر
جان تحفهٔ وصل توست بپذیر
تن هم سگ کوی توست دانی
دانم که نیرزدت به زنجیر
گفتی که بجوی تا بیابی
[...]
هم در تو به صد هزار تشویر
دارد رقم هزار تقصیر
ای رای تو بر سپهر تدبیر
صورتگر آفتاب تقدیر
راز کره پیاز مانند
پیش دل تو برهنه چون سیر
خاتون زمان بدست شبگیر
برداشت ز چهره پرده قیر
شب کحل شد و چو مردم کهل
آمیخت سواد قیر با شیر
نور رخ یوسف سماوی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.