گنجور

 
کمال خجندی

هر که در راه تو اول قدم از خویش برید

هم به اول قدم آنجا که می خواست رسید

هیچکس بانو نیاویخت که از خود نگریخت

میچکس باهنر نپیوست که از خود نبرید

به طلب کس خبری هم اثری از تو نیافت

بی طلب نیز نشانت به شنید و نه بدید

همه با ناله و آهند چه هشیار چه مست

همه با حسرت و دردند چه پیر و چه مرید

زاهد از صومعه گر رخت بکوی تو کشید

ما نخواهیم در آن کوی به جز درد کشید

آنکه آسان شمرد این همه خون خوردن ما

دور از آن روی مگر شربت هجری نچشید

تا دل ریش پر از درد طلب بافت کمال

بافت هر گونه دوائی که ازو میطلبید

 
 
 
فرخی سیستانی

این منم کز تو مرا حال بدین جای رسید

این تویی کز تو مرا روز چنین باید دید

من همانم که به من داشتی از گیتی چشم

چه فتاده ست که در من نتوانی نگرید

من همانم که مرا روی همی اشک شخود

[...]

منوچهری

ای شرابی به خمستان رو و بردار کلید

در او باز کن و رو به آن خم نبید

از سر و روی وی اندر فکن آن تاج تلید

تا ازو پیدا آید مه و خورشید پدید

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از منوچهری
قطران تبریزی

دل مسکین مرا کژدم دوری بگزید

تا برفت آن صنم دلبر و دوری بگزید

طرب از من بگریزاند و خود از من بگریخت

طرب از من برمایند و خود از من برمید

گر نیابمش بسا درد که من خواهم یافت

[...]

سنایی

داستان پسر هند مگر نشنیدی

که از او بر سر اولاد پیمبر چه رسید

پدر او لب و دندان پیمبر بشکست

مادر او جگر عم پیمبر بمکید

خود به ناحق حق داماد پیمبر بگرفت

[...]

خاقانی

ای امیر امرای سخن و شاه سخا

به سخن مثل عطارد به سخا چون خورشید

توئی استاد سخن هم توئی استاد سخا

حاتم طائی شاگرد تو زیبد جاوید

میر میران توئی و ما همه رسمی توایم

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه