هر کسی در سر ازینگونه هوسها دارند
که چوما چشم بقین و دل دانا دارند
شیوه اهل صفا هیچ ندانسته هنوز
خویشتن را همه صوفی وش و رعنا دارند
قول ایشان همه این کاهل یقینیم و شناخت
به خدا گر سر مونی خود از ینها دارند
محسن نشناخته و درد ندانسته که چیست
هوس عشق وصال و رخ زیبا دارند
و غافل از دل کشی خال و خط لاله رخان
برگ آشفته دلی و سر سودا دارند
با چنین مایه پستی که خود آن طالع راست
در دل اندیشه آن قامت و بالا دارند
عارفان واقف این نکته نگشتند کمال
خاصه این قوم که فهم سخن ما دارند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نه غم خار و نه اندیشه خارا دارند
رهنوردان تو پیشانی صحرا دارند
به زر و سیم جهان چشم نسازند سیاه
پا به گنج گهر از آبله پا دارند
وادایی نیست که صد بار بر او نگذشتند
[...]
دلفریبان که به روسیه ی جان جا دارند
مستبدانه چرا قصد دل ما دارند
دلبران خودسر و هرجایی و روسی صفتند
ورنه در خانهٔ غیر از چه سبب جا دارند
گاه لطفاست و خوشی گاهعتابست و خطاب
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.