ما را هوس مسجد و سجاده نباشد
مستی صفت مردم آزاده نباشد
و از ساده دلی پیر ملامتگر ما را
ذوق می رنگین و رخ ساده نباشد
صوفی بقدح گر ندهد دست ارادت
عارف نبود سالک و بر جاده نباشد
امیر نسبت نتوان کرد به هیچ آدمی او را
بینید که ناگاه پری زاده نباشد
در خانه درویش چه اسباب نشاط است
گره دولت غمهای تو آماده نباشد
زنهار کمال از سرزلفش نکنی باد
تا در قدم او سرت افتاده نباشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.