گیرم که از تو بر من مسکین جفا رود
سلطان توئی کسی به تظلم کجا رود
سوی تو چون سلام فرستم که باد را
پیرامن درت نگذارند تا رود
چندان دعای جان تو گوییم کز ملال
می خواسته بر زبان تو دشنام ما رود
بفرست سوی گل سحری بوی پیرهن
کز رشک آن چو غنچه به زیر قبا رود
ای دل ز سیل خون که شد از چشم ما روان
شادی مکن که بر تو هم این ماجرا رود
چون زلف او به گوش نیاری حدیث مشک
پیش تو گر حکایت آن خاک پا رود
رفت آنچه رفت ز آتش دل بر سر کمال
من بعد از آب دیده برو تا چها رود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گر در جفا رود ره و گر در وفا رود
جان توست، جان تو از تو کجا رود؟!
عیبی نباشد از تو که بر ما جفا رود
مجنون از آستانه لیلی کجا رود؟
گر من فدای جان تو گردم دریغ نیست
بسیار سر که در سرِ مهر و وفا رود
ور من گدای کوی تو باشم غریب نیست
[...]
از دیده خونِ دل همه بر رویِ ما رَوَد
بر رویِ ما ز دیده چه گویم چهها رَوَد
ما در درونِ سینه هوایی نهفتهایم
بر باد اگر رَوَد دلِ ما زان هوا رود
خورشیدِ خاوری کُنَد از رَشک جامه چاک
[...]
بسیار سالها بسر خاک ما رود
کاین آب چشمه آید و باد صبا رود
بسیار صوف و چتر بتشریفها رود
کین پنبه آید وبکلاه و قبا رود
اینست حال جامه که دیدی بکازری
[...]
بیگانه چون رود به در آشنا رود
آن کس که آشنای تو باشد کجا رود
از خاک بوس کوی تو تا پا کشیده ام
در راه من جدا روم و دل جدا رود
احرام عهد روز ازل، کعبه کوی دوست
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.