چشم تو التفات به مردم نمیکند
بر خستگان غمزه ترحم نمیکند
زلفت کشید شانه و گفتا فرو نشین
بر آفتاب سایه تقدم نمیکند
اشکم ز عکس روی تو شبها در تو بافت
بر ماهتابه قافله ره گم نمیکند
جان محب به خنده نمیآید از نشاط
تا زیر لب حبیب تبسم نمیکند
چندان که میتوان سخن دل به ما بگو
عاشق به صوت و حرف تکلم نمیکند
صوفی به دور لعل لبت سنگسار باد
گر سر فدای خشت سر خُم نمیکند
بیعشق گلرخی نسراید غزل کمال
بلبل که مست نیست ترنم نمیکند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چرخ ارچه ذره ز جفا کم نمیکند
از وی گله مکن که کراهم نمیکند
پیش تو شکوه عزم تظلم نمیکند
کز اضطراب راه سخن گم نمیکند
در روز وصل، ریختم از دیده هر نفس
خونی که هجر در دل مردم نمیکند!
رسم شکفتگی ز جهان برفتاده است
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.