چشم تو التفات به مردم نمیکند
بر خستگان غمزه ترحم نمیکند
زلفت کشید شانه و گفتا فرو نشین
بر آفتاب سایه تقدم نمیکند
اشکم ز عکس روی تو شبها در تو بافت
بر ماهتابه قافله ره گم نمیکند
جان محب به خنده نمیآید از نشاط
تا زیر لب حبیب تبسم نمیکند
چندان که میتوان سخن دل به ما بگو
عاشق به صوت و حرف تکلم نمیکند
صوفی به دور لعل لبت سنگسار باد
گر سر فدای خشت سر خُم نمیکند
بیعشق گلرخی نسراید غزل کمال
بلبل که مست نیست ترنم نمیکند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به احساسات عاشقانه و ناکامی خود در عشق میپردازد. او بیان میکند که چشم محبوب به دیگران توجهی ندارد و بر رنج دیدگان رحم نمیکند. همچنین، در اشاره به زلف محبوب، میگوید که حتی سایهاش بر آفتاب تقدم نمیکند. اشکهای شاعر که به یاد محبوب میریزد، راهی برای گم نکردن قافله شب و ماهتاب است. شاعر به این نکته اشاره دارد که عشاق تا زمانی که لبخند محبوب را نبینند، نمیتوانند شادی را احساس کنند. او میگوید که عشق به گفتگو و حرف زدن نیاز دارد، و صوفی نیز اگر عاشق باشد، نمیتواند بیتوجه از محبوبش بگذرد. در نهایت، شاعر نتیجه میگیرد که بدون عشق، هیچ چیز زیبایی را نمیتواند بیافریند، همانطور که بلبل بدون مستی نمیتواند نغمه سر دهد.
هوش مصنوعی: چشم تو به مردم توجهی ندارد و بر خستگان رحم نمیکند.
هوش مصنوعی: بگفته زلفت، موهایت را شانه زدی و گفتی که بر آفتاب سایه نزن، چون سایه جلوتر نمیرود.
هوش مصنوعی: اشکهای من به خاطر یاد تو در شبها به شکل تصویر تو در میآید و مانند چراغی روشن، قافلهای که در جستوجوی راه است را گم نمیکند.
هوش مصنوعی: دل عاشق از شادی و خوشحالی نمیلرزد، تا زمانی که محبوب با لبخندش او را خوشحال نکند.
هوش مصنوعی: به هر اندازه که میتوانی، احساسات و رازهای دل را با ما در میان بگذار. عاشق نیازی به صحبت کردن با صدا و کلمات ندارد.
هوش مصنوعی: صوفی در حالی که برای خوشیها و زیباییهای تو ارزش قائل است، خود را فدای چیزهایی از جمله کاسه شراب نمیکند و به راحتی حاضر نیست تا به خاطر تو آسیب ببیند.
هوش مصنوعی: بدون عشق، گلی با روی زیبا نمیتواند غزلی را بسراید. بلبل هم که به کمال رسیده، وقتی مست نیست، نمیتواند آواز بخواند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چرخ ارچه ذره ز جفا کم نمیکند
از وی گله مکن که کراهم نمیکند
پیش تو شکوه عزم تظلم نمیکند
کز اضطراب راه سخن گم نمیکند
در روز وصل، ریختم از دیده هر نفس
خونی که هجر در دل مردم نمیکند!
رسم شکفتگی ز جهان برفتاده است
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.