ای صبا چند روی بر د جانان گستاخ
در شب تار بر آن زلف پریشان گستاخ
باشد اینها حرکات خنک و بادسری
که در آن روضه کنی گشت شهستان گستاخ
زلف کجدار که با روی نو پهلو نزند
هندوانرا نتوان کرد به ترکان گستاخ
گر برم نام لبت گریه کنان خرده مگیر
این که خودم ساخته بر لب خندان گستاخ
لوح رخسار تو بپیشش همه وقت این عجبست
که بر آمد خط مشکین تو زینسان گستاخ
پارسایان ادب رند ندارند نگاه
دیده ام بیشتر مردم نادان گستاخ
باغ رخسار بتان بهر تماشاست کمال
تبری دست برآن سیب زنخدان گستاخ
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.