دل بردی و دین رواست اینها
ای جان جهان چهاست اینها
بندم ز غمت جدا شد از بند
از جور و ستم جداست اینها
گفتی دهمت هزار دشنام
دشنام مگو دعاست اینها
خاک ره و گرد پاش گرد آر
ای دیده که توتیاست اینها
بر روی تو خال های مشکین
بر دل همه داغ هاست اینها
چشم خوش و خال خوش خط خوش
از جمله بتان کراست اینها
دل شد ز کمال غایب و عقل
گر نیست به تو کجاست اینها
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان عشق و شوق شاعر به معشوق میپردازد. شاعر از جدایی و غم ناشی از آن سخن میگوید و تاکید میکند که همه دشنامها در برابر محبت و عشق بیمعناست. او از زیباییهای معشوق میگوید، از نشانههایی مانند خالهای سیاه بر چهرهاش و چشمان خوشفرمش، و احساس میکند که عشقش او را از دنیا و عقل جدا کرده است. در نهایت، شاعر در گم شدن در عشق و زیباییهای معشوق خود را غرق مییابد.
هوش مصنوعی: عشق تو دل مرا تسخیر کرده و این برای من قابل قبول است. ای جان جهان، پس این چه جادویی است که در دل دارم؟
هوش مصنوعی: از غم تو رهایی یافتم و دیگر از ظلم و ستم جدا شدهام.
هوش مصنوعی: تو گفتهای که هزار دشنام به تو بدهم، اما این کلمات در حقیقت دعا هستند، نه دشنام.
هوش مصنوعی: ای دیده، گرد و خاکی که از راه و رفت و آمد به جا میماند را جمع کن، چرا که این نشانهها میوهٔ توت است.
هوش مصنوعی: خالهای سیاه روی چهرهات بر دل همه نشانههایی از عشق و التیام هستند.
هوش مصنوعی: چشم زیبا و خال زیبای او و خط دلنشینش از جمله ویژگیهای معشوقان است.
هوش مصنوعی: دل به خاطر کمال غایب شده است و اگر عقل در تو نیست، پس این حالتها کجا وجود دارند؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خال و خط جانفزاست اینها
یا آفت جان ماست اینها
صبر و خرد از دلم چه جویی
در دور تو خود کراست اینها
چشم تو هزار فتنه انگیخت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.