نیست غیر از تو دستگیر ای دوست
دست افتادگان بگیر ای دوست
آفتابی تو ما چو ذره همه
تو بزرگی و ما حقیر ای دوست
از کریمان شود قیر غنی
تو کریمی و ما فقیر ای دوست
گرچه قلب است نقد دل بپذیر
که توئی پاره دلپذیر ای دوست
هر دلی را کجا خبر زین راز
که توئی واقف ضمیر ای دوست
با که گویم ترا که مانندی
چون نمی بینمت نظیر ای دوست
در همه ملک پادشاست کمال
تا که در دست تست اسیر ای دوست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.