مرا دلیست که جز با غم تو سرخَوش نیست
ترا سری که سر این دلِ جفاکش نیست
ز طرههای تو تنها نه من پریشانم
کدام دل که به سودای آن مشوش نیست
به چشم نرگس مست ارچه شیوهای دارد
ولی مدام چو چشم خوش تو سرخَوش نیست
خلیل ماست خیال تو روز و شب زآنست
کش احتراز ز درد دل پر آتش نیست
از حال تیرهٔ من ناصح از کجا داند
چو او مقیّد آن بند زلف سرکش نیست
نه آدمی است که حیوان مطلقش خوانند
گرش تعلق بابی بدان پریوش نیست
ترا ز دلق مرقع چه حاصل است کمال
گرت صراحی و جام مدام در کش نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و غم است. شاعر بیان میکند که تنها با غم معشوقش احساس خوشحالی میکند و دلش بدون او آرامش ندارد. او به زیباییهای معشوق اشاره میکند و میگوید که هیچ دلی در آرزوی او ناراحت نیست. شاعر از دردهایی که در دل دارد صحبت میکند و میپرسد که چگونه دیگران از حال او خبر دارند در حالی که خودشان گرفتار زلفهای معشوق هستند. در نهایت، او به این نکته اشاره میکند که در عشق حقیقی، زیبایی و کمال اهمیت دارد و چیزهای بیارزش نمیتوانند جایگزین عشق واقعی شوند.
هوش مصنوعی: دل من فقط با غم تو خوشحال است و هیچ چیز دیگری آن را شاد نمیکند، در حالی که تو هم سری داری که گرانقدر و سختکوشی برای دل من نیست.
هوش مصنوعی: از بین موهای تو، من تنها به خاطر آنها دچار آشفتگی هستم. آیا دلی هست که به خاطر خیال تو بیقرار نباشد؟
هوش مصنوعی: هرچند که چشم نرگس زیبایی خاصی دارد و حالتی دلکش به آن میبخشد، اما همیشه نمیتواند مثل چشمهای زیبای تو شاداب و سرزنده باشد.
هوش مصنوعی: دوست من، آرزو و یاد روزهای نوست که به خاطر آن، از درد و زحمت دل که پر از آتش است، دوری میکنم.
هوش مصنوعی: ناصح از کجا میداند که من در چه حالتی هستم، وقتی که او خود به بند زلفهای سرکش گرفتار نیست؟
هوش مصنوعی: هیچ انسانی وجود ندارد که بتوان او را به طور کامل حیوان نامید، حتی اگر وابستگیاش به دنیای مادی باشد و دلبستگیاش به زیباییهای ظاهری.
هوش مصنوعی: به چه چیزی از پوشش رنگارنگ خودت افتخار میکنی، وقتی که اگر کمال و هنری داشته باشی، آن را در شراب و جام نمیتوانی پیدا کنی؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هوا خوش است و مرا بی رخ تو دل خوش نیست
هوای خوش چکند هرکه خاطرش خوش نیست
گل جمال تو شد تا چراغ بزم افروز
چو لاله نیست دلی کز غمت در آتش نیست
اگر پری طلبم چون تو آدمی نبود
[...]
کریم اوست که منت در آب و نانش نیست
فقیر دیده ور آنکس که چشم آتش نیست
مکن سرای بزرگان سراغ، ای حاجت
که هست نام بزرگی، ولی نشانش نیست
بر اهل فقر نباشد تحکمی کس را
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.