گنجور

 
کمال خجندی

علم و تقوی سر به سر دعوی است معنی دیگر است

مرد معنی دیگر و میدان دعوی دیگر است

عاشق ار آمد به کویش دینی و عقبی نخواست

جانب طور آمدن مقصود موسی دیگر است

حسن مه رویان چه می ماند بروی یار من

پرتو به دیگر و نور تجلی دیگر است

از درش تا روضه فرق است از زمین تا آسمان

خاک این کو دیگر و فردوس اعلی دیگر است

گرچه پرهیز از بهشت و حور هست از شرع دور

در روایت دیدم این فتوی است تقوی دیگر است

چشم بر فردا منه چون زاهدان دیدار را

بر گشا امروز چشمی کار اعمی دیگر است

گر دلت بشکست دلبر مستی افزون کن کمال

کز شکست جام مجنون قصد لیلی دیگر است

 
 
 
شاه نعمت‌الله ولی

بحر بی پایان ما را آبروئی دیگر است

چشمهٔ آب حیات ما ز جوئی دیگر است

رنگ و بوی این و آن نقش خیالی بیش نیست

یار رندی شو که او را رنگ و بوئی دیگر است

از می خمخانهٔ ما عالمی سرمست شد

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از شاه نعمت‌الله ولی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه