عاشقان دردش طلب دارم مرا همدرد کیست
آنکه دارد در غم او جان غم پرورد کیست
ای که گرم و سرد عالم هر دو نیکو دیده ای
گو یکی چون من به اشک گرم و آه سرد کیست
عاشق یکرنگ خواهی جوی در ما خاکیان
ز میان با چهره پر گرد و روی زرد کیست
سیل اشکم برد یک شب بر درش خندید و گفت
پیش ما این شخص آب آورد و لای آورد کیست
گر نرنجیدی زما آن غمزه می کردیم غمز
کان که بی موجب دل از اهل نظر آزرد کیست
بر درت جز چشم بیدار و دل جان سیر من
عاشقی کو در نیارد سر ز خواب و خورد کیست
درد و غم بفرست با باران نخستین با کمال
تا شود معلوم کز عشاق کویت مرد کیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.