گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
کمال خجندی

دور از خداست خواجه مگر بی ارادت است

خدمت نصیب بنده صاحب سعادت است

از صدق دم مزن چو نگشتی شهید عشق

دعوی این مقام درست از شهادت است

بشکن بت غرور که در دین عاشقان

ن یک بت که بشکنند به از صد عبادت است

زاهد نهاد میان کلاه و عمامه فرق

مسکین هنوز در حجب رسم و عادت است

ناز طبیب دور ز حکمت بود کشید

ما را که از حبیب امید عبادت است

با جور مهره دل نشود منتهی کمال

آنجا که منتهای کمال ارادت است

گو جور بیش کن به محبان خویش باز

چندانکه جور پیش محبت زبادت است

 
 
 
حکیم نزاری

ای یار برشکسته از ما این چه عادت است

آخر بیا که روی تو دیدن سعادت است

بیمار رنج برده ی دیرینهی توام

ما را چنان بپرس که شرط عیادت است

خود اشتیاق روی تو از هر چه در خیال

[...]

کمال خجندی

میل دلم بروی تو هر دم زیادت است

وین حد دوستی و کمال ارادت است

هر بامداد روی نو د بدن به فال نیک

ما را دلیل خبر و نشان سعادت است

تو آفتاب عالم هستی و جان ما

[...]

فضولی

پرسیدم از بتی که ترا در جهان چرا

شام و سحر تعرض عشاق عادت است

گفتا که هست رغبت عشق بتان خطا

آزار اهل عشق بتان را عبادت است

صائب تبریزی

درد دلم ز پرسش ارباب عادت است

بیماریی که هست مرا، از عیادت است

در کنه کفر و دین نرسیده است هیچ کس

هنگامه گرم ساز جهان، رسم و عادت است

آبی که خاکمال دهد آب خضر را

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه