دوستان گر کشت ما را دوست ما دانیم و دوست
چون هلاک ما رضای اوست ما دانیم و دوست
گر نوازد ور گدازد جان ما کس را چه کار
ور به جان دشمن شود با دوست ما دانیم و دوست
دیده گربان ما در پای هر سرو و گلی
گر بجست و جوی او چون جوست ما دائیم و دوست
کس نداند از برای کیست رو بر خاک راه
آنکه دایم بر سر آن کوست ما دانیم و دوست
چند پیچیدن درین کز غم نشت شد رشته ای
گر ازین غم کم ز ثار موست ما دانیم و دوست
این سخنها تا کیت گفتن که بیرحم است و مهر
گردلش دل نیست سنگ و روستا دانیم و دوست
با نکو خواهان و بدگویان بگو از ما کمال
دوست با ما بد و گر نیکوست ما دانیم و دوست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.