ز من که مهر تو دارم به سینه روی چه تابی
الا تعرض عینی و انت تعلم مآبی
بیا معاینه بنگر که چونم از غم عشقت
ذات بک جسمی بشیب یوم شیابی
تن ضعیف نزارم اگر چنان که ببینی
تراک مثل خلال مدنی حلال نیابی
اذوب من حسراتی و ما أرید حیونی
گرم به تیغ زنی به از آنکه روی بتابی
لقد نت تنبلی و ما فعل خطائی
نکرده هیچ گناهی به کشتنم چه شتابی
کمال خسته مسکین ز غم بمرد و دریغا
محبتی و بی قبلی عقابی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر عواطف عمیق و درد ناشی از عشق است. شاعر از دشواریهای عشق خود سخن میگوید و به احساساتش در برابر معشوق اشاره میکند. او از رنج و غم ناشی از این عشق میگوید، در حالی که میخواهد خود را به معشوق نزدیکتر کند. شاعر همچنین از ضعف جسمانیاش و آتش حسرتها سخن میگوید و احساس میکند که اگرچه هیچ خطایی مرتکب نشده، اما با بیرحمی با او رفتار میشود. در کل، شعر بیانگر پیچیدگیهای عشق و رنجهای ناشی از آن است.
هوش مصنوعی: من که عشق تو را در دل دارم، چطور میتوانم تحمل کنم جز اینکه به چشمانت بنگرم، در حالی که میدانی کجا برمیگردم و چه احساسی دارم؟
هوش مصنوعی: بیا و نگاه کن که چگونه از غم عشق تو به حالتی افتادهام، مثل اینکه به زوال و پیری رسیدهام.
هوش مصنوعی: اگر بدن ضعیف و ناتوان من را ببینی، مانند خلال چوبی در یک چای خوشعطر، هرگز نخواهی توانست مرا از زندگی و حالتی که دارم، جدا کنی و به راحتی از من بگذری.
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به حسرتها و آرزوهای خود اشاره میکند. او میگوید که بهتر است مورد حمله و آسیب قرار گیرد تا آنکه معشوق خود را نبیند و از زیباییاش بیخبر بماند. به عبارتی، درد و رنج ناشی از جدایی او را عمیقتر میکند و پیشکش کردن جان و دلش را ترجیح میدهد به زندگی بیمعنا.
هوش مصنوعی: من از تنبلی در آمدهام و هیچ خطایی مرتکب نشدهام، پس چرا اینقدر سریع میخواهی مرا به قتل برسانی؟
هوش مصنوعی: کمال، انسان بیچارهای که از درد و غم خسته شده بود، جان خود را از دست داد. افسوس که محبت و دوستی نداشت و همچون عقابی بدون بال بود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به خاک پای تو ای مه هر آن شبی که بتابی
به جای عمر عزیزی چو عمر ما نشتابی
چو شب روان هوس را تو چشمی و تو چراغی
مسافران فلک را تو آتشی و تو آبی
در این منازل گردون در این طواف همایون
[...]
شدم به میکده ساقی مرا نداد شرابی
فغان که چشمه رحمت نزد بر آتشم آبی
دل گرفتهٔ من وا نشد ز هیچ بهاری
دهان غنچهٔ من تر نشد ز هیچ سحابی
نشستم از سر زلفش ولی به روز سیاهی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.