ای که در عالم خوبی به لطافت علمی
گلرخان برگ و گیاهند و تو باغ ارمی
گر نه باغی ز چه معنی طرب انگیز و خوشی
ورنه سروی ز چه رو سرکش و صاحب قدمی
گرچه سرمایهٔ حسن مه نو بسیار است
هیچ از او ابروی دلجوی تو را نیست کمی
خیز و دیگر مکن ای گل به رخش دعوی حسن
ورنه بنشین به همین داعیه چندانکه دمی
ای خیالی به وجودش همه شیرین گویی
چو دهانش سخن آغاز کند تو عدمی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و لطافت معشوق اشاره دارد و شاعر او را با گلها و باغهای بهشتی مقایسه میکند. شاعر از معشوق میخواهد که به زیباییاش افتخار نکند، زیرا محبت و جذابیت او فراتر از زیباییهای ظاهری است. او تأکید میکند که اگرچه زیباییهای زیادی وجود دارد، ابروی دلربا و خاص معشوق او را بینظیر میکند. شاعر در پایان به خیال معشوق اشاره میکند که وقتی لب به سخن باز میکند، به نظر میرسد که همه چیز رنگ باخته و به عدم تبدیل میشود.
هوش مصنوعی: ای کسی که در دنیا زیبایی و نرمی دستانت به گلها و گیاهان شباهت دارد و تو مانند باغی سرشار از رنگ و عطر هستی.
هوش مصنوعی: اگر در اینجا باغی وجود ندارد که نشانه شادی و خوشحالی باشد، پس چرا درخت سرو اینقدر سرکش و با وقار است؟
هوش مصنوعی: گرچه زیباییهای چهرهی ماه بسیار است، اما هیچیک از آنها بهاندازهی کمی که ابروی دلنشین تو دارد، نیس.
هوش مصنوعی: برخیز و دیگر ادعای زیبایی نکن، ای گل! وگرنه به همین حالت بمان و تنها همین مقدار وقت را سپری کن.
هوش مصنوعی: ای تصوری که وجودت همه شیرینی است، وقتی که لب به سخن میگشایی، تو در واقع هیچ و پوچی هستی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دی شبانگه به غلط تا به لب دجله شدم
باجگه دیدم و نظاره بتان حرمی
بر لب دجله ز بس نوش لب نوشلبان
غنچه غنچه شده چون پشت فلک روی زمی
نازنینان عرب دیدم و رندان عجم
[...]
به اندازه خور زاد گر مردمی
چنین پر شکم آدمی یا خمی
تا به زانو بگذاری سرم از مهر دمی
تا بری از دلم ای عیسی جانبخش غمی
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.