دی شبانگه به غلط تا به لب دجله شدم
باجگه دیدم و نظاره بتان حرمی
بر لب دجله ز بس نوش لب نوشلبان
غنچه غنچه شده چون پشت فلک روی زمی
نازنینان عرب دیدم و رندان عجم
تشنهدل ز آرزو و غرقه تن از محتشمی
پیری از دور بیامد عجمی زاد و غریب
چشم پوشیده و نالان ز برهنه قدمی
دهنش خشک و شکفته رخش از ابر مژه
جگرش گرم و فسرده تنش از سرد دمی
تشنگی بایه برده به لب دجله فتاد
سست تن مانده و از سست تنی سخت غمی
آب برداشتن از دجله مگر زور نداشت
که نوان بود ز لرزان تنی و پشت خمی
شربتی آب طلب کرد ز ملاحی و گفت
هات یا شیخ ذهیبا حرمی الرقم
پیر گفت ای فتی آن زر که ندارم چه دهم
گفت: اخسا قطع الله یمین العجمی
آبی از دجله چوبینم که به پیری ندهند
من ز بغداد چه گویم صفت بیکرمی
بیدرم لاف ز بغداد مزن خاقانی
گرچه امروز به میزان سخن یک درمی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به توصیف سفر خود به کنار دجله و دیدن زیباییها و جذابیتهای آنجا میپردازد. او در کنار دجله با زیباییهای زنان و رندان مواجه میشود و احساسات متفاوتی را تجربه میکند؛ همچنین، در توصیف یک مرد سالخورده با مشکلات و دلتنگیهایش مواجه میشود که به لب دجله رسیده و در پی آب است. این پیرمرد به دلیل پیری و وضعیت جسمیاش نمیتواند آب را به راحتی بردارد. در انتها، شاعر اشاره میکند که او خود را در مقایسه با دیگران ناتوان میبیند و تمایلی به لاف زدن ندارد، چرا که در واقعیت مشکلات و کمبودهایی دارد. این شعر به نوعی انتقاد از وضعیت اجتماعی و فردی خود شاعر نیز هست.
هوش مصنوعی: شب گذشته به اشتباه به کنار رود دجله رسیدم و در آنجا معشوقهای زیبا و دیدنی را تماشا کردم.
هوش مصنوعی: بر روی دجله، به دلیل نوشیدن زیاد از آب آن، لبی مثل لبان گل، به شکل غنچه درآمده است، گویی که بر روی زمین، مانند ستارههای آسمان، زیبایی دارد.
هوش مصنوعی: من افرادی دلشکسته و آرزومند را دیدم که به زیبایی و مجلل بودن خویش مشغول بودند؛ زیباییهایی از عربها و سرشار از احساس در میان رندان ایرانی.
هوش مصنوعی: مردی پیر و غریب از دور به ما نزدیک شد، با چشمانی بسته و نالهای از دل، در حال قدم زدن بود.
هوش مصنوعی: این شعر توصیف حالتی است که در آن فردی با مشکلاتی مواجه شده است. او احساس بیحالی و خشکی در دهانش دارد و چهرهاش همچون آسمان ابری به نظر میرسد. در عین حال، قلبش یا احساسش گرم و زنده است، اما بدنهاش تحت تأثیر سرما قرار دارد. به طور کلی، این توصیف نشاندهنده تضاد بین احساسات گرم و سرد در فرد است.
هوش مصنوعی: تشنگی فردی را به کنارههای دجله کشانده و او با جسمی ضعیف و ناتوان، احساس غمی عمیق و سنگین دارد.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که کسی نتوانسته از دجله آب بگیرد، چون به قدری ضعیف و لرزان است که نمیتواند قدرت کافی برای این کار را داشته باشد. بنابراین، این فرد به خاطر ناتوانیاش از انجام کار مورد نظر باز میماند.
هوش مصنوعی: شخصی از ناخدای کشتی آبی خواست و گفت: "بیا، ای شیخ، گوارای تو باشد این نوشیدنی که سرنوشت را رقم میزند."
هوش مصنوعی: پیر فرزانه به جوان گفت: من چه چیزی میتوانم به تو بدهم در حالی که خودم آن زر (طلا) را ندارم؟ جوان پاسخ داد: بروی، خداوند دست آن خارجی را قطع کند.
هوش مصنوعی: من همچون آبی هستم که از دجله به سر چوبی تبدیل شده و در دوران پیری به من ارادهای نمیدهند. حالا از بغداد چه بگویم در مورد صفات بیکرمی و بینهایتی که دارم.
هوش مصنوعی: هرگز از بغداد سخن مباهات نکن، ای خاقانی! گرچه امروز در شعر و سخن به اندازه یک درم ارزش دارم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای که در عالم خوبی به لطافت علمی
گلرخان برگ و گیاهند و تو باغ ارمی
گر نه باغی ز چه معنی طرب انگیز و خوشی
ورنه سروی ز چه رو سرکش و صاحب قدمی
گرچه سرمایهٔ حسن مه نو بسیار است
[...]
به اندازه خور زاد گر مردمی
چنین پر شکم آدمی یا خمی
تا به زانو بگذاری سرم از مهر دمی
تا بری از دلم ای عیسی جانبخش غمی
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.