دلا به دست هوس تار زلف یار مکش
در او مپیچ و بلا را به اختیار مکش
که فتنه یی ست به هر تاب طرّهٔ او را
چو تاب فتنه نداری تو زینهار مکش
ز سرکشیِ چو به قدّش نمی رسی ای
به جای خویش نشین و به هرزه بار مکش
بیار باده که جامت مدام می گوید
که ساغری کش و دردسر خمار مکش
خیال وصل خیالی بنه تمام از سر
نمی رسد به تو این پایه انتظار مکش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
رقم ز غالیه بر طرف لاله زار مکش
ز نافه ی ختنی نقش بر عذار مکش
بخون دیده ی ما ساعد نگارین را
بیا و رنگ کن و زحمت نگار مکش
بقصد کشتن ما خنجر جفا و ستم
[...]
به پیری از هوس زندگی خمار مکش
سپیدکشت سرت دیگر انتظار مکش
تعلق من وما ننگ جوهر عشق است
چو اشک گوهر غلتان دل به تار مکش
چوشمع خط امان غیر نقش پای تو نیست
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.