گنجور

 
خواجوی کرمانی

رقم ز غالیه بر طرف لاله زار مکش

ز نافه ی ختنی نقش بر عذار مکش

بخون دیده ی ما ساعد نگارین را

بیا و رنگ کن و زحمت نگار مکش

بقصد کشتن ما خنجر جفا و ستم

اگر چنانک کشی تیغ انتظار مکش

ز بار خاطرم ای ساربان تصور کن

مکن شتاب و شتر را بزیر بار مکش

چو نیست پای برون رفتنم ز منزل دوست

بخنجرم بکش و ناقه را مهار مکش

چو از رخش گل صد برگ می توان چیدن

مرو بطرف گلستان و رنج خار مکش

مدام چون ز می عشق مست و مدهوشی

بریز باده و درد سر خمار مکش

گرت ز غیرت بلبل خبر بود چو صبا

ببوستان مرو و جیب شاخسار مکش

بروزگار توان یافت کام دل خواجو

بترک کام کن و جور روزگار مکش

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
خیالی بخارایی

دلا به دست هوس تار زلف یار مکش

در او مپیچ و بلا را به اختیار مکش

که فتنه یی ست به هر تاب طرّهٔ او را

چو تاب فتنه نداری تو زینهار مکش

ز سرکشیِ چو به قدّش نمی رسی ای

[...]

بیدل دهلوی

به پیری از هوس زندگی خمار مکش

سپیدکشت سرت دیگر انتظار مکش

تعلق من وما ننگ جوهر عشق است

چو اشک گوهر غلتان دل به تار مکش

چوشمع خط امان غیر نقش پای تو نیست

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه