گنجور

 
خالد نقشبندی

ای ملک شیوه فرخنده شعار

وی فلک پایه عالی مقدار

کان فضل و هنر و مهر و وفا

منبع شرم و ادب، کوه وقار

مفخر زمره دانشمندان

هستی و نیست در این کار انکار

رو به مطلب نهم اولی است، از آنک

برتری زانچه نویسم صد بار

چون در این وقت به یاد آوردیم

شده به نامه نامیت اصدار

نامه نی، کاتب فهرست وجود

شده بر صفحه مه عنبر بار

طره اش رشک ده گیسوی حور

غره اش داغ نه عارض یار

طرفه تر اینکه خط مشکینش

شده مرهم پی ریش دل زار

آمد و از همه حرفی فرحی

رخ نما شد به من محنت بار

نافه سان باز گشادم چو سرش

این حوالی شد ازو رشک تتار

رشحه خامه جانان است این

یا خم زلف پری بر رخسار

یا خداوند به محض قدرت

جمع کرده است به هم لیل و نهار

بس که جانبخش بود، می زیبد

کنمش تا به قیامت تکرار

از همه سلسله اش، زنجیری

رفته در پای روان بهر قرار

خالد از مدحت ارو رنجه مشو

زانکه ز یک عشر نیاید به شمار