گنجور

 
خالد نقشبندی

عزیز اگر ز روی غمگساری

خیال دوستان در خاطر آری

ز هجران آب بحرین دو دیده

ابد بر بنده روم است جاری

به گاه گریه ام صد خنده آید

به اشک و آه ابر نوبهاری

میازار ار نمردم از فراقت

لعمر الله ما فیه اختیاری

دل از داغت چنان سوزد، نسوزد

به بزم خسروان عود قماری

من از مردن نترسم، لیک ترسم

گهی برتربتم تشریف ناری

ز هجر دوست چندین شکوه خالد

بعید است از طریق جان‌سپاری