بخش ۸ - گفتار در بیان پادشاهی طهمورث میفرماید و از حالات او
زمانه ندادش زمانی درنگ
شد آن روز هوشنگ و آن فرهنگ
نپیوست خواهد جهان با تو مهر
نه نیز آشکارا نمایدت چهر
پسر بد مر او را یکی هوشمند
گرانمایه طهمورث دیو بند
بیامد به تخت پدر بر نشست
به شاهی کمر بر میان برببست
همه موبدان را زلشکر بخواند
به خوبی چه مایه سخنها براند
چنین گفت کامروز تخت و کلاه
مرا زیبد آن تاج و آئین و گاه
جهان از بدیها بشویم به رای
پس آنگه درنگی کنم کرد پای
زهر جای کوته کنم دست دیو
که من بود خواهم جهان را خدیو
هر آن چیز کاندر جهان سودمند
کنم آشکارا گشایم ز بند
پس از پشت میش و بره پشم و موی
برید و به رشتن نهادند روی
به کوشش ازو کرد پوشش به جای
به گستردنی بد هم او رهنمای
ز پویندگان هر چه بد پیش رو
خورش کردشان سبزه و کاه و جو
رمنده ددان را همه بنگرید
سیهگوش و یوز از میان برگزید
به چاره بیاوردش از دشت و کوه
به تنگ آمدند زانکه بد زان گروه
ز مرغان همه آنکه بد نیک ساز
چو باز و چو شاهین گردن فراز
بیاموخت و آموختنشان گرفت
جهانی ازو ماند اندر شگفت
بفرمودشان تا نوازند گرم
نخوانندشان جز به آواز نرم
چو این کرده شد ماکیان و خروس
کجا برخروشند گه زخم کوس
به چاره به نزدیک مردم کشید
نهفته همه سودمندی گزید
چنین گفت کین را نیایش کنید
جهان آفرین را ستایش کنید
که او دادمان بر ددان دستگاه
ستایش مر او را که بنمود راه
مر او را یکی پاک دستور بود
که رایش ز کردار بد دور بود
گزیده به هر جای و شیداسپ نام
نزد جز به نیکی به هر جای گام
همه روز بسته ز خوردن دو لب
به پیش جهاندار بر پای شب
چنان بر دل هر کسی بود دوست
نماز شب و روزه آئین اوست
سر مایه بد اختر شاه را
در بند بد جای بدخواه را
همه راه نیکی نمودی به شاه
همه راستی خواستی پایگاه
چنان شاه پالوده گشت از بدی
که تابید ازو فره ایزدی
همان اهرمن را به افسون ببست
چو بر تندرو بارگی برنشست
زمان تا زمان زینش برساختی
همی گرد گیتیش برتاختی
چو دیوان بدیدند کردار اوی
کشیدند گردن ز گفتار اوی
شدند انجمن دیو بسیار مر
که پردخت مانند ازو گاه فر
چو طهمورث آگه شد از کارشان
برآشفت و بشکست بازارشان
به عزم جهاندار بستش میان
به گردن برآورد گرز گران
همه نیزهداران و افسونگران
برفتند جادو سپاهی گران
دمنده سیه دیوشان پیش رو
همی به آسمان برکشیدند غو
جهاندار طهمورث پاک دین
بیامد کمربسته بر رزم و کین
یکایک بیاراست با دیو جنگ
نبد جنگشان را فراوان درنگ
ازیشان دو بهره به افسون ببست
دگرشان به گرز گران کرد پست
کشیدندشان کشته و بسته خوار
به جان خواستند از زمان زینهار
که ما را مکش تا یکی نوهنر
بیاموزی از ماکت آید به بر
یکی نامور دادشان زینهار
بدان تا نهانی کنند آشکار
چو آزادشان شد سر از بند او
بجستند ناچار پیوند او
نوشتن به خسرو بیاموختند
دلش را به دانش بیفروختند
نبشته همانا که نزدیک سی
چه رومی چه تازی و چه پارسی
چه سغدی چه چینی و چه پهلوی
نگارنده آن کجا بشنوی
جهاندار سیسال ازین بیشتر
چگونه پدید آوریدی هنر
برفت او و سر شد برو روزگار
همه رنج او ماند ازو یادگار
جهان را مپرور چه خواهی درود
چو میبدروی پروریدن چه سود
برآری یکی را به چرخ بلند
بیاریش ناگه به خاک نژند
گرانمایه جمشید فرزند اوی
کمر بست و یکدل پُر از پند اوی
برآمد بران تخت فرخ پدر
به رسم کیان بر سرش تاج زر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این متن، داستان هوشنگ و طهمورث دیو بند روایت میشود. هوشنگ به تخت سلطنت نشسته و تصمیم میگیرد که جهان را از بدیها پاک کند و با دیوان مبارزه کند. او با تدابیر هوشمندانه، کمک حیوانات و موجودات نیک را جلب میکند و به جنگ دیوان میرود. هوشنگ در این نبرد پیروزیهایی به دست میآورد و دیوان را به زانو درمیآورد. او به آزادسازی دیوانی که میخواهند دانش و هنر را بیاموزند رضایت میدهد و بدین ترتیب، تاریخ و فرهنگ را در جهان گسترش میدهد. داستان نشاندهنده تلاش و ایستادگی هوشنگ در برابر بدیها و بلایای دنیایی است و به اهمیت دانش و هنر در زندگی انسانها اشاره میکند.
هوش مصنوعی: زمانه به او فرصتی نداد و آن روز هوشنگ و فرهنگ به پایان رسید.
هوش مصنوعی: دنیا به محبت تو پایبند نخواهد بود، و همچنین چهرهات را بهروشنی نشان نخواهد داد.
هوش مصنوعی: پسر بد، او را با یکی از انسانهای خردمند و با ارزش به نام طهمورث که دیوان را به بند کشیده، مقایسه میکند.
هوش مصنوعی: او به تخت پدرش آمد و به عنوان پادشاه بر روی آن نشست و کمربند سلطنت را به دور خود بست.
هوش مصنوعی: تمام روحانیان و دانشمندان را به حضور طلبید تا از آنها به خوبی و با ظرافت سخن بگوید و از پیامدهای مهمی که در پی دارد، صحبت کند.
هوش مصنوعی: امروز این تخت و کلاه برای من مناسب است و من به آن تاج و مقام و جایگاه نیاز دارم.
هوش مصنوعی: من با اندیشهای پاک جهان را از پلیدیها میزدایم و سپس برای مدتی درنگ میکنم.
هوش مصنوعی: من دیو را از جایی که کوتاه است دور میکنم، زیرا من میخواهم جهان را زیر سلطه خود داشته باشم.
هوش مصنوعی: هر چیزی که در دنیا فایدهای داشته باشد، آن را با صراحت بیان میکنم و از قید و بندها آزاد میسازم.
هوش مصنوعی: پس از اینکه پشم و موی میش و بره را جدا کردند، آنها را برای رشتن آماده کردند.
هوش مصنوعی: با تلاش او، پوششی بر تن کرد و او خود راهنمایی است برای گستردن این کار.
هوش مصنوعی: از میان جستجوگران، هر چه در مسیرشان قرار گیرد، خورشید آنها را به سبزه، کاه و جو تبدیل میکند.
هوش مصنوعی: به همه ی تبهکاران نگاه کنید، آنکه دارای چهرهای سیاه و بیدادگر است، یوز را از میان خود انتخاب کرده است.
هوش مصنوعی: او را از دشت و کوه به کمک آوردند، زیرا آن گروه به شدت در تنگنا بودند.
هوش مصنوعی: از میان تمام پرندگان، آنکه خوب و نیک میسازد، مانند باز و شاهین است که گردن بلند و افراشتهای دارد.
هوش مصنوعی: آموختن او تا جایی پیشرفت کرد که همهی مردم از او حیرت کردند و جهانی را تحت تأثیر قرار داد.
هوش مصنوعی: به آنها فرمان داد که با نوازش و محبت با دیگران رفتار کنند و به جز با صدای ملایم و نرم با کسی سخن نگویند.
هوش مصنوعی: وقتی این وضعیت پیش آمده که مرغها و خروسها در حالتی خاص قرار دارند، دیگر کجا باید صدای خود را بلند کنند و هیاهو کنند؟
هوش مصنوعی: با تدبیر و هوشیاری، به جمع مردم نزدیک شد و از میان آنچه در دل نهان بود، بهترین و سودمندترین گزینه را انتخاب کرد.
هوش مصنوعی: او گفت که برای این موضوع دعا کنید و جهانآفرین را ستایش کنید.
هوش مصنوعی: او به ما نعمتهایی داده و ما را بر دزدان و ستمگران پیروز کرده است. باید او را ستایش کنیم که راه درست را به ما نشان داده است.
هوش مصنوعی: او یک فردی بینقص و با اصول بوده که نظرش از اعمال ناپسند دور است.
هوش مصنوعی: در هر جا که میروی و نامی از شیداسپ میبرند، فقط به نیکی و خوبی قدم بگذار.
هوش مصنوعی: هر روز لبهایم را در برابر جهاندار میبندم و تا شب منتظر میمانم که چه خواهد شد.
هوش مصنوعی: دوست، به قدری در دل هر فرد تاثیر گذار است که مانند نماز شب و روزه، بخشی از اصول و آیینهای او به حساب میآید.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که سرنوشت شوم و بدی که در انتظار شاه بدبختی است، او را به دشواری و گرفتاری میاندازد. در این شرایط، دشمنان و بدخواهان او فرصت را غنیمت شمرده و به او آسیب میزنند.
هوش مصنوعی: تو تمام راههای خوب را به حاکم نشان دادی و خواهان صداقت و راستگویی در مقام و جایگاه خود هستی.
هوش مصنوعی: شاه به قدری از بدیها و زشتیها دور شد و پاک و فرشتهوار گردید که نور و برکت الهی از او ساطع شد.
هوش مصنوعی: همان شیطان را با جادو و فریب به دام انداخت، وقتی که بر مرکب تندرو نشسته بود.
هوش مصنوعی: مدت زمان بر اساس پیشرفت و تغییرات، به شکل مداوم و پیوسته در حال تغییر است و همیشه در حال حرکت و تحول است.
هوش مصنوعی: وقتی دیوان کارهای او را دیدند، به خاطر صحبتهایش گردن کشیدند.
هوش مصنوعی: جمعی از دیوان (موجودات ناخوشایند) بسیاری گرد هم آمدند، که شباهتها و صفاتشان مانند شب (سیاه و تاریک) است.
هوش مصنوعی: زمانی که طهمورث از کارهای آنها مطلع شد، به شدت ناراحت شد و بازارشان را به هم ریخت.
هوش مصنوعی: با ارادهای مصمم، او را در میان گرفت و گرز سنگین را بر دوش گذاشت.
هوش مصنوعی: همه تیراندازان و جادوگران رفتند و سحر و جادو روی سپاهی قدرتمند تأثیر گذاشت.
هوش مصنوعی: وزش باد تند و سیاه که شبیه دیوهاست، به آسمان میوزد و سر و صدای زیادی ایجاد کرده است.
هوش مصنوعی: جهانداران طهمورث، مردی با ایمان و پاک، به میدان جنگ و نبرد آماده شده است.
هوش مصنوعی: هر یک از آنها به طور جداگانه با نیروی دشمن آماده شدهاند و جنگ آنها با دشمن به تأخیر نمیافتد.
هوش مصنوعی: برخی از آنها با جادو و فریب به دو قسمت تقسیم شدند و برخی دیگر با ضربات سنگین به زیر افتادند.
هوش مصنوعی: آنها را کشته و اسیر کردند و به جانشان رحم نکردند و از زمان خواستند که از این وضعیت نجاتشان دهد.
هوش مصنوعی: نکش ما را، تا اینکه یک هنر جدید یاد بگیری و از ما بهرهبرداری کنی.
هوش مصنوعی: یک فرد مشهور به آنها هشدار میدهد که مراقب باشند تا کارهای پنهانیشان فاش نشود.
هوش مصنوعی: زمانی که آنها از بند و زنجیر رهایی یافتند، به ناچار از ارتباط و پیوندی که داشتند، جدا شدند.
هوش مصنوعی: به خسرو آموختند که بنویسد و دلش را با علم و دانش پر کند.
هوش مصنوعی: همهی زبانها و فرهنگها، چه رومی، چه عربی و چه فارسی، در نزدیکی هم قرار دارند و به نوعی با هم مرتبط هستند.
هوش مصنوعی: در هر کجا باشی، چه در سرزمین سغد، چه در چین و چه در سرزمین پهلوی، نمیدانی که نویسنده آن کجا است.
هوش مصنوعی: چطور توانستی در این دنیای بزرگ، در کمتر از سی سال، این همه آثار هنری خلق کنی؟
هوش مصنوعی: او رفت و دورانش به پایان رسید، اما تمام رنجهایی که کشید، به عنوان یادگاری از او باقی ماند.
هوش مصنوعی: دنیا را زیاد نپروران، چرا که با آوردن سلام، چه فایده ای دارد وقتی که در حال نوشیدن شراب هستی؟
هوش مصنوعی: یکی را به اوج و ارتفاع میرسی، اما ناگهان او را به زمین و خاک میآوری.
هوش مصنوعی: جمشید، فرزند ارزشمند او، آماده شد و با تمام وجود به پند و نصیحت او گوش داد.
هوش مصنوعی: پدر بر روی تخت خوشبختی قرار گرفت و به سنت دودمان کیانی، تاج طلا بر سر نهاد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.