بخش ۷ - در پادشاهی نشستن هوشنگ به جای پدر
بگشت از برش چرخ سالی چهل
پر از هوش مغز و پر از داد دل
چو بنشست بر جایگاه مهی
چنین گفت بر تخت شاهنشهی
که بر هفت کشور منم پادشاه
به هر جای پیروز فرمان روا
به فرمان یزدان پیروزگر
به داد و دهش بسته دارم کمر
وز آن پس جهان یکسر آباد کرد
همه روی گیتی پر از داد کرد
نخستین یکی گوهر آمد به چنگ
به دانش جدا کرد آهن ز سنگ
سرمایه کرد آهن آبگون
چو از سنگ خارا کشیدش برون
چو بشناخت آهنگری پیشه کرد
وز آهنگری اره و تیشه کرد
چون این کرده شد خاره را آب داد
ز دریایها آبها برفراخت
به جوی و به رود آب را راه کرد
به فرخندگی رنج کوتاه کرد
چراگاه مردم برین برفزود
پراکنده شد تخم و کشت و درود
بورزید هر کس از آن نان خویش
برین چند بشناخت سامان خویش
وزین پیش کاین کار باشد بسیج
نبد خوردنیها جز از میوه هیچ
همان کار مردم نبودی به برگ
که پوشیدنیشان همی بود برگ
همه کوهشان بود آرامگاه
چنین بود آئین هوشنگ شاه
نیا را همین بود آئین و کیش
پرستیدن ایزدی بود پیش
یکی روز شاه جهان سوی کوه
گذر کرد با چند کس هم گروه
پدید آمد از دو چیزی دراز
سیه رنگ و تیره تن و تیرگاز
دو چشم از بر سر چو دو چشمه خون
ز دود دهانش جهان تیرهگون
نگه کرد هوشنگ با هوش و سنگ
گرفتش یکی سنگ و شد پیش جنگ
به زور کیانی رها شد ز دست
جهانسوز مار از چنان جای جست
برآمد به سنگ گران سنگ خورد
همین و همان سنگ شد خورد خورد
فروغی پدید آمد از هر دو سنگ
دل سنگ گشت از فروغ آذرنگ
نشد مار کشته ولیکن ز راز
از آن هر دو سنگ آتش آمد فراز
به سنگ اندر آتش ازو شد پدید
کزو در جهان روشنی شد پدید
هر آنکس که بر سنگ آهن زدی
ازو روشنائی پدید آمدی
بگفتا فروغیست آن ایزدی
پرستید باید اگر بخردی
که او را فروغ چنین هدیه داد
همان آتش آنگاه قبله نهاد
چو مر تازیان راست محراب سنگ
بد از کاهشان آتش خوب رنگ
ز هوشنگ ماند این سده یادگار
بسی باد چون او جهان شهریار
جهاندار نزد جهان آفرین
نیایش همی کرد و خواند آفرین
یکی جشن کرد آن شب و باده خورد
سده نام آن جشن فرخنده کرد
شب آمد برافروخت آتش ز کوه
همان شاه در پیش او با گروه
از آباد کردن جهان شاد کرد
جهانی به نیکی ازو یاد کرد
بدان ایزدی داد و فر کیان
ز نخجیر گور و گوزن ژیان
جدا کرد گاو و خر و گوسفند
برون آورید آنچه بد سودمند
بدیشان بورزید وزیشان خرید
همی تاج را خویشتن پرورید
ز پویندگان هر چه میداشت دوست
بکشتند و سرشان برآهیخت پوست
چو روباه و قاقم چو سنجاب نرم
چهارم سمور گشن موی گرم
بدینگونه از چرم پویندگان
بپوشید بالای گویندگان
ببخشید و گسترد و خورد و سپرد
برفت و جز از نام نیکی نبرد
بسی رنج برد اندر آن روزگار
به افسون و اندیشه بیشمار
چو پیش آمدش روزگار بهی
ازو مردری ماند گاه مهی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره پادشاهی هوشنگ است که بر هفت کشور فرمانروایی دارد. او با دانش و هنر خود آهن را از سنگ جدا کرده و با آن ابزارهایی مانند اره و تیشه ساخته است. هوشنگ با استفاده از آب، زمین را آباد کرده و زندگی مردم را بهبود بخشیده است.
در ادامه، هوشنگ در راهی به کوه میرود و با مار سیاهی مواجه میشود. با استفاده از سنگی، او ماری را که به دنیا آسیب میزد، میزند که از این برخورد، آتش پدید میآید. او آتش را نشانهای از ایزدی میداند و آن را پرستیده و برای مردم جشن سده را برپا میکند.
این جشن یادآور کوششهای او در آبادانی زمین و بهبود زندگی مردم است. هوشنگ با نیکی و مهربانی به یادگار مانده و همواره در یاد مردم عزیز است. در مجموع، شعر نشاندهنده تلاش و کاردانی هوشنگ برای رفاه و آبادانی جهان است.
هوش مصنوعی: زمانی که دور از او چرخ زمان چهل سال گذشت، مغز من پر از智慧 و دل من پر از عدالت و انصاف شد.
هوش مصنوعی: وقتی بر جایگاه معتبری نشسته بود، چنین کلماتی را با شکوه بر زبان آورد.
هوش مصنوعی: من پادشاه هفت سرزمین هستم و در هر مکان پیروز و فرمانروا دارم.
هوش مصنوعی: به دستور خداوند پیروزمند، به بخشش و کمک به دیگران متعهد هستم و خود را آماده خدمت میسازم.
هوش مصنوعی: پس از آن، تمام جهان را آباد ساخت و همه جای زمین را پر از عدل و انصاف کرد.
هوش مصنوعی: نخستین فردی که به ارزش واقعی اشیاء پی برد، توانست با علم و دانش خود، فلز را از سنگ جدا کند.
هوش مصنوعی: سرمایهای که مانند آهن مذاب از دل سنگ سخت بیرون آمد.
هوش مصنوعی: زمانی که فردی مهارتهای جدید را یاد گرفت، به حرفهای مشغول شد و از آن حرفه ابزارهایی مانند اره و تیشه ساخت.
هوش مصنوعی: زمانی که این کار انجام شد، خارها را آبیاری کردند و آبها از دریاها برای رشد و شکوفایی به آنجا سرازیر شد.
هوش مصنوعی: آب را به مسیر خود در جوی و رود هدایت کرد و با خوشحالی، زحمت را کاهش داد.
هوش مصنوعی: در این زمین، چراگاه مردم از شور و شوق پربار شده و همه جا نشانههای کشت و زراعت و برکت گسترش یافته است.
هوش مصنوعی: هر کس که از نان و روزی خود بهرهمند نشود، هر چند هم که آن را بشناسد، نمیتواند به خود سامان دهد و زندگیاش را سامان ببخشد.
هوش مصنوعی: این شروع کار باعث میشود که دیگر غذاهای خوراکی به جز میوه مصرف نشود.
هوش مصنوعی: شما باید به عملکرد مردم توجه کنید، زیرا آنها درست مثل برگ، به راحتی قابل تغییر و تحت تأثیر قرار میگیرند.
هوش مصنوعی: همه کوهها آرامگاه او بودند و چنین بود رسم و آیین شاه هوشنگ.
هوش مصنوعی: این حرف از قدیم رواج داشته و اصولاً مردم بر این باور بودند که باید خداوند را بپرستند.
هوش مصنوعی: روزی شاه جهان به همراه تعدادی از افرادش به سوی کوه حرکت کرد.
هوش مصنوعی: از دو چیزی که سیاه و دراز هستند، یک چیز تاریک و غمگین به وجود آمد.
هوش مصنوعی: دو چشمی که از سر او جاری است، مانند دو چشمهای از خون هستند که از دودی که از دهانش بلند میشود، به وجود آمدهاند و این موضوع باعث میشود که جهان اطراف تیره و غمانگیز به نظر بیاید.
هوش مصنوعی: هوشنگ به دقت به اطرافش نگاه کرد و یکی از سنگها را برداشت، سپس برای آماده شدن برای جنگ به سمت مقابل حرکت کرد.
هوش مصنوعی: با قدرت پادشاهی، مار سوزان جهان از آن مکان خطرناک رها شد.
هوش مصنوعی: سنگ گرانبهاتر برای خودش به وجود آمد و در نهایت به سنگی که خودش بود تبدیل شد.
هوش مصنوعی: نوری از دل سنگهای خشن و بیاحساس ظاهر شد و آنچنان درخشان بود که سنگها نیز از این نور تحت تأثیر قرار گرفتند و به حالت قابل توجهی درآمدند.
هوش مصنوعی: مار که کشته نشد، اما از راز آن دو سنگ، آتش بهوجود آمد.
هوش مصنوعی: در دل آتش، سنگی نمایان شد که از آن نور و روشنی در جهان پیدا گشت.
هوش مصنوعی: هر کسی که بر سنگ آهن ضربه زد، باعث شد نور و روشنی پدید آید.
هوش مصنوعی: او میگوید که اگر انسان خردمندی هستی، باید خالق و نورانی را بپرستی.
هوش مصنوعی: او به او نوری عطا کرد و سپس همان آتش را به عنوان راهنما قرار داد.
هوش مصنوعی: وقتی که میدانم تازیان در مکانی مقدس و خاص قرار گرفتهاند، بد از کاه و خاکسترشان به رنگ زیبای آتش در میآید.
هوش مصنوعی: این قرن یادگاری از هوشنگ است و بسیاری از نعمتها و فراوانیها به خاطر او همچنان در جهان باقی است.
هوش مصنوعی: جهاندار به نزد کسی که جهان را خلق کرده، دعا و ستایش میکرد.
هوش مصنوعی: یک نفر در آن شب جشن بزرگی گرفت و شرابی نوشید و نام این جشن را سده گذاشت.
هوش مصنوعی: شب فرا رسیده و آتش از کوه روشن شده است. همان شاه با گروهش در پیش او قرار دارد.
هوش مصنوعی: با ساختن و آباد کردن دنیا، افرادی برای دینداری و نیکی به یاد خواهند ماند و همه از آنها با خوبی یاد میکنند.
هوش مصنوعی: بزرگمنشی و مقام انسانها از سرنوشت و تقدیر الهی است، که این مقام و زیبایی را میتوان در شکار و طبیعت نیز یافت.
هوش مصنوعی: گاو و خر و گوسفند را از هم جدا کنید و آنچه که برایتان سودمند است، بیرون بیاورید.
هوش مصنوعی: با آنها دوستی کنید و از آنها خرید کنید، از این رو تاجدار شدن را برای خودتان به ارمغان بیاورید.
هوش مصنوعی: هر آن کسی که به دنبالهروی و کوشش در کارها میپرداخت، دوستانش را به دست آورد و آنها را ضعیف کرد.
هوش مصنوعی: همچون روباه و پرنده، و همچنین سنجاب و سمور، هر یک با ویژگیهای متفاوتی به نرمی و چالاکی زندگی میکنند و با وجود ظاهری زیبا، در دنیای خود با چالشها و سختیها نیز روبرو هستند.
هوش مصنوعی: به این شکل، از پوست پویندگان استفاده کنید تا بر روی سر سخنوران بپوشانید.
هوش مصنوعی: ببخشید و از خود رد پا گذاشت و در عین حال رفت و تنها نام نیکو از خود به جا گذاشت.
هوش مصنوعی: در آن زمان، او با سختیهای فراوانی روبهرو بود و با افکار و ترفندهای زیادی دست و پنجه نرم میکرد.
هوش مصنوعی: وقتی که زندگی بر او خوش میگذرد، او همواره در اندیشه خوشدلی دیگران است و نمیخواهد از آنها فاصله بگیرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.