تا چند دم از گل زنی ای باد بهاران
گل را چه محل پیش رخ لاله عذاران
هر یار که دور از رخ یاران بدهد جان
از دل نرود تا ابدش حسرت یاران
منعم مکن از صحبت احباب که بلبل
تا جان بودش باز نیاید ز بهاران
گر صید بتان شد دل من عیب مگیرید
آهو چه کند در نظر شیر شکاران
در بحر غم از سیل سرشکم نبود غم
کانرا که بود خرقه چه اندیشه ز باران
تا تاج سر از نعل سم رخش تو سازیم
یک راه عنان رنجه کن ای شاه سواران
گر نقش نگارین تو بینند ز حیرت
از دست بیفتد قلم نقش نگاران
از لعل تو دل بر نکنم زانک بمستی
جز باده نباشد طلب باده گساران
خواجو چکنی ناله که پیش گل صد برگ
باشد بسحر باد هوا بانگ هزاران
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دلها بربودند و برفتند سواران
ما پای به گل در شده زین اشک چو باران
او رفت، که روزی دو سه را باز پس آید
ما دیده به راه و همه شب روز شماران
بر کشتنم ار شاه سواری بفرستد
[...]
بگشاد نقاب از رخ گل باد بهاران
شد طرف چمن بزمگه باده گساران
شد لاله ستان گرد گل از بس که نهادند
رو سوی تماشای چمن لاله عذاران
در موسم گل توبه ز می دیر نپاید
[...]
گرجن و بشر دیو و پری باد سواران
شمشیر گذاران
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.