ای ترک سمن عذار خونریز
گر زانک بصید می روی خیز
سگ را سرش از بدن جدا کن
در گردن آهوئی درآویز
برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.
ای ترک سمن عذار خونریز
گر زانک بصید می روی خیز
سگ را سرش از بدن جدا کن
در گردن آهوئی درآویز
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از چاشنی دم سحر خیز
سحری دگر از سخن برانگیز
وقت طرب است، ساقیا، خیز
در ده قدح نشاط انگیز
از جور تو رستخیز برخاست
بنشان شر و شور و فتنه، برخیز
بستان دل عاشقان شیدا
[...]
برخیز و صبوح را برانگیز
جان بخش زمانه را و مستیز
آمیخته باش با حریفان
با آب شراب را میامیز
یاد تو شراب و یاد ما آب
[...]
گفتم: چه بود گیاه ناچیز
تا در صف گل نشیند او نیز؟
خوش وقت صبوحیان شبخیز
بر دست گرفته آتش تیز
آتش نه که آب زندگانی
آبی است ولیکن آتش انگیز
تلخی و هزار جان شیرین
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.