گفتمش از چه دلم بردی و خونم خوردی
گفت از آنروی که دل دادی و جان نسپردی
گفتمش جان ز غمت دادم و سر بنهادم
گفت خوش باش که اکنون ز کفم جان بردی
گفتمش در شکرت چند بحسرت نگرم
گفت در خویش نگه کن که بچشمش خردی
گفتمش چند کنم ناله و افغان از تو
گفت خاموش که ما را بفغان آوردی
گفتمش همنفسم ناله و آه سحرست
گفت فریاد ز دست تو که بس دم سردی
گفتمش رنگ رخم گشت ز مهر تو چو کاه
گفت بر من بجوی گر تو بحسرت مُردی
گفتمش در تو نظر کردم و دل بسپردم
گفت آخر نه مرا دیدی و جان پروردی
گفتمش بلبل بستان جمال تو منم
گفت پیداست که برگرد قفس می گردی
گفتمش کز می لعل تو چنین بی خبرم
گفت خواجو خبرت هست که مستم کردی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر با معشوقش گفتوگویی داشته و از او میخواهد که دلیل رنجش را توضیح دهد. معشوق جواب میدهد که چون دل دادهای و جان نپرداختهای، او دلش را برده و شاد است. شاعر از عشق و فراق رنج میبرد و معشوق به او میگوید که این نالهها بیفایدهاند. معشوق از او میخواهد که در خود بنگرد و بفهمد چه کرده است. در نهایت، شاعر خود را مانند بلبل میداند که به خاطر عشق، در قفسی گرفتار شده و معشوق نیز به او میگوید که بیخبر از حال او، مست عشقش شده است.
هوش مصنوعی: گفتم چرا دل من را دزدیدی و به من آسیب رساندی؟ او پاسخ داد: به خاطر این که دل خود را به من سپردی، ولی جانت را به من ندادم.
هوش مصنوعی: به او گفتم که به خاطر غم تو جانم را فدای تو کردم و سرم را در دلت گذاشتم. او پاسخ داد که خوش باش، چون اکنون جانم را از دست تو گرفتهام.
هوش مصنوعی: به او گفتم که در زیباییات (شکرت) چگونه باید غصه بخورم، او پاسخ داد که به درون خود نگاه کن، زیرا در چشم او چیزهای کوچک و زیادی وجود دارد.
هوش مصنوعی: به او گفتم چه قدر از تو شکایت و ناله کنم، او گفت سکوت کن که خودت ما را به این حالت وادار کردی.
هوش مصنوعی: به او گفتم که صدای ناله و آه من در سحرگاهان است، او در پاسخ گفت: از تو فریاد بلند میشود ولی تو خود به خاطر غم و ناراحتیات بیحس و سرد شدهای.
هوش مصنوعی: به او گفتم رنگ صورت من به خاطر عشق تو شبیه کاه شده است. او پاسخ داد: "اگر بیتابی کنی و با حسرت بمیر، مرا به جستجوی خود بفرست."
هوش مصنوعی: به او گفتم که به تو توجه کردم و قلبم را به تو سپردم. او پاسخ داد که به هر حال، تو مرا ندیدی و جانم را پرورش دادی.
هوش مصنوعی: به او گفتم که من بلبل باغ توام، زیباییات را میپرستم. او پاسخ داد که این موضوع واضح است، چون تو در حال گشت و گذار در قفس هستی.
هوش مصنوعی: به او گفتم که من از عشق و زیبایی تو بیخبرم، او در پاسخ گفت که خواجو، تو خودت میدانی که من با میخانهات مستت کردهام.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
باز بیمار خودم ساختی و خوش کردی
خون من ریختی و جان مرا پروردی
شرط کردی که دل سوختگان را نبرم
دل من بردی و آن قاعده باز آوردی
خیز و چون گرد زنش دست به دامن نه چنان
[...]
دلم از غصه هجران تو دارد دردی
خسته ای، سوخته ای، عاشق غم پروردی
آن چنانم ز فراقت که میان خونم
غور این قصه نداند دل هر نامردی
عشق را خسته دلی باید و جان محزون
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.