من ز دست دیده و دل در بلا افتادهام
ای عزیزان چون کنم چون مبتلا افتادهام
هردم از چشمم چو اشک گرمرو راندن که چه
تا چه افتادست کز چشم شما افتادهام
کی بود برگ من آن نسرینبدن را کاین زمان
همچو بلبل در زمستان بینوا افتادهام
گرچه هرکو میخورد از پا درافتد عاقبت
من چو دور افتادهام از می چرا افتادهام
با کسی افتاد کارم کو ز کارم فارغست
بنگرید آخر که از مستی کجا افتادهام
ای که گفتی گر سر این کار داری پای دار
دست گیر اکنون که از دستت ز پا افتادهام
آتش مهرم چو در جان شعله زد گرمی مکن
گرچه ذرّه زیر بامت از هوا افتادهام
میروی مجموع و من پیوسته همچون گیسویت
از پریشانی که هستم در قفا افتادهام
قاضی ار گوید که خواجو چون درین کار اوفتاد
گو مکن آن کار کز حکم قضا افتادهام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر ابراز احساسات عمیق شاعر درباره بلایی است که از عشق و ناکامی برایش پیش آمده است. شاعر از درد و رنجی که به خاطر عشقش متحمل شده، سخن میگوید و خود را در شرایطی بحرانی و ناامید توصیف میکند. او به دلتنگی و ناتوانیاش در برابر این عشق اشاره میکند و به دیگران میگوید که در چه وضعیتی قرار دارد. شاعر همچنین از شکست و سقوط خود در عشق مینالد و میگوید که چگونه به دور از عشق و محبوبش افتاده است. در نهایت، او از قضا و قسمت شکایت میکند و به ناچار بودنش در این وضعیت اعتراف میکند.
هوش مصنوعی: من به خاطر عشق و درد و رنجی که از دل و دیدهام دارم، در سختی و مشکلات فرو رفتهام. ای عزیزان، چه باید بکنم چونکه به بلای عشق گرفتار شدهام؟
هوش مصنوعی: هر لحظه از چشمانم اشک میریزد و اصرار دارم که بدانم چه بر سر من آمده است که از نظر شما دور افتادهام.
هوش مصنوعی: چه کسی چهرهی محبوب من را همچون گل نسرین میداند که اکنون من مانند یک بلبل در زمستان، بیصدا و غمگین افتادهام؟
هوش مصنوعی: هر کس که نوشیدنی مصرف کند، در نهایت به زانو درمیآید و میافتد. اما من که از می دور شدهام، چرا باید به زمین بیفتم؟
هوش مصنوعی: من با کسی درگیر شدهام که خود را از کارهایش رها کرده است. حالا نگاه کنید که من از کجا و به چه میزان در مستی افتادهام.
هوش مصنوعی: ای کسی که گفتی اگر به این کار میپردازی، باید پای در میان داشته باشی و کمک کنی، حالا که من از پا افتادهام و نیاز به یاریات دارم، چرا کمک نمیکنی؟
هوش مصنوعی: وقتی عشق من مانند آتش در وجودم شعلهور میشود، خواهش میکنم که نگو گرما نکن، حتی اگر من به اندازه یک ذره از عشق تو پایینتر از جایگاه تو باشم.
هوش مصنوعی: تو به زیبایی و هماهنگی خود ادامه میدهی، در حالی که من همچنان از بینظمی و درهمریختگیام در پسزمینه نشستهام.
هوش مصنوعی: اگر قاضی بگوید که خواجو، وقتی در این مشکل افتادهای، این کار را نکن، من میگویم که من از حکم قضا خارج شدهام.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مدتی شد کز گلستانی جدا افتادهام
عندلیبم سخت بی برگ و نوا افتادهام
نوبهاری میدماند از خاک من گل وان گذشت
گشتهام پژمرده و ز نشو و نما افتادهام
در هوای گلشنی سد ره چو مرغ بستهبال
[...]
مرغ قدسم من که در دام بلا افتادهام
ای دریغا در کجا بودم کجا افتادهام
نغمهها در شاخسار باغ رضوان داشتم
اندر این ویرانه منزل از نوا افتادهام
جای دارد گر بنالم همچو بلبل روز و شب
[...]
با دل روشن در این ظلمتسرا افتادهام
نور مهتابم که در ویرانهها افتادهام
سایه پرورد بهشتم از چه گشتم صید خاک ؟
تیرهبختی بین کجا بودم کجا افتادهام
جای در بستانسرای عشق میباید مرا
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.