برآمد بانگ مرغ و نوبت بام
کنون وقت میست و نوبت جام
چو کار پختگان بی باده خامست
بدست پختگان ده باده خام
بهر ایامی این عشرت دهد دست
بگردان باده چون با دست ایام
لبش خواهی بناکامی رضا ده
که کس را بر نیاید زان دهان کام
من شوریده را معذور دارید
که بر آتش نشاید کردن آرام
دلم کی در فراق آرام گیرد
بود آرام دل وصل دلارام
منم دور از تو همچون مرغ وحشی
ببوی دانه ئی افتاده در دام
ز سرمستی برون از روی و مویت
نه از صبح آگهی دارم نه از شام
قلم در کش چو بینی نام خواجو
که نبود عاشق شوریده را نام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این غزل به بیان حال و هوای خود در لحظات عاشقانه میپردازد. با صدای مرغ صبح، زمانی برای نوشیدن باده و لذت بردن از زندگی فرا میرسد. او بر این باور است که بینوشی نمیتواند به یادگار طعم خوش زندگی باشد. دل او از دوری معشوق آرام نمیگیرد و چون مرغی وحشی در جستجوی دانهای است که به دام افتاده است. او خود را در حالتی سرمست و سرگشته توصیف میکند و از این میگوید که نامی برای عاشق شوریدهاش وجود ندارد. در نهایت، شاعر از عشق و ضرورت نوشیدن باده به عنوان نشانههایی از زندگی و شادی یاد میکند.
هوش مصنوعی: صدای مرغ بلند شد و صبح فرا رسید. اکنون زمان نوشیدن شراب است و زمان لذت بردن از آن.
هوش مصنوعی: وقتی که آشپزها کار خود را بدون شراب انجام میدهند، کارشان خام و ناقص است. پس بهتر است به آنها شراب بدهیم تا کارشان بهتر و کاملتر شود.
هوش مصنوعی: برای لذت بردن از زندگی و روزهای خوش، باید مانند لحظهای که با دست روزگار میچرخد، باده را به دور خود بچرخانی و از آن بهرهمند شوی.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی از لبانش لذتی ببری، باید به او رضا بدهی؛ زیرا هیچکس نمیتواند از آن دهان لذت ببرد.
هوش مصنوعی: لطفاً به حال من بیخبر و دیوانهام رحم کنید؛ زیرا در میان آتش، آرام شدن ممکن نیست.
هوش مصنوعی: دل من در دوری و جدایی آرام نخواهد شد، چرا که تنها در کنار محبوبم به آرامش میرسد.
هوش مصنوعی: من از تو دورم و مانند پرندهای هستم که به دانهای در دام افتاده است. این بیانگر احساس ناامیدی و بندگی من در غیاب توست.
هوش مصنوعی: به خاطر شادی و شگفتیام، نه از زیبایی تو مطلع هستم و نه از صبحها و شامها خبر دارم.
هوش مصنوعی: وقتی قلم را بر کاغذ میکشی و نام خواجو را مینویسی، به یاد داشته باش که عاشق دیوانهای مانند او هرگز نیازی به نام ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بدان تا نور مهر و دیگر اجرام
رسد ز انجا بدین الوان و اجسام
چه خدمت کرد شاها بنده تو
که با توست این چنین اعزاز و اکرام
ولیکن خسروا تو آفتابی
که هست این گیتی از تو گشته پدرام
تو دریایی و از دریا همه کس
[...]
ز گردون سعد اکبر داد پیغام
بدستوری که با شاه است همنام
که تا من سعد ملک آسمانم
تو خواهی بود سعدالملک اسلام
ز سعد اکبر ای صدر اکابر
[...]
به دانایی توان رستن ز ایام
چو آن مرغ نگارین رست از آن دام
چو در آغاز دید اعیان انحام
ندای کل شنید از یار پیغام
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.