در چمن دوش ببوی تو گذر می کردم
قدح لاله پر از خون جگر می کردم
پای سرو از هوس قدّ تو می بوسیدم
در گل از حسرت روی تو نظر می کردم
سخن طوطی خطّت بچمن می گفتم
نسبت پسته تنگت بشکر می کردم
چشم نرگس بخیال نظرت می دیدم
وانگه از ناوک چشم تو حذر می کردم
چون صبا سلسله ی سنبل تر می افشاند
یاد آن گیسوی چون عنبر تر می کردم
هر زمانم که نظر بر رخ گل می افتاد
صفت روی تو با مرغ سحر می کردم
چون کمانخانه ی ابروی تو می کردم یاد
تیر آه از سپر چرخ بدر می کردم
مشعل مه بدم سرد فرو می کشتم
شمع خاور ز دل سوخته بر می کردم
چون فغان دل خواجو بفلک بر می شد
کار دل همچو فلک زیر و زبر می کردم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر احساسات عاشقانه و سرشار از حسرت خود را به تصویر میکشد. او به یاد معشوق خود در چمن میگذرد و با استفاده از نمادهایی مانند لاله، سرو و گل، زیبایی و عشق را توصیف میکند. شاعر به وصف قد و قیافه معشوق میپردازد و احساساتش را نسبت به او با تصویری شاعرانه بیان میکند. هر لحظه که به زیباییهای طبیعت مینگرد، یاد معشوق و زیباییاش در ذهنش زنده میشود. در نهایت، این احساسات او را به فریاد و ناله میکشاند و نشاندهنده عمق عشق و دلتنگی اوست.
هوش مصنوعی: دیشب در باغی قدم میزدم و بوی تو را استشمام میکردم، در حالی که به یاد تو قلبم پر از اندوه و درد بود.
هوش مصنوعی: در آرزوی قد و قامت تو بودم، به طوری که پای سروی را بوسه میزدم و به خاطر نداشتن چهرهات، در گل به تماشای تو نگاه میکردم.
هوش مصنوعی: من در کودکی داستانهایی شیرین و دلنشین میگفتم و برایت از پستهای که به دلخواهت بود، شیرینی و لذت میآوردم.
هوش مصنوعی: چشم نرگس را به یاد نگاه تو میدیدم، و در عین حال از تیرگی نگاه تو دوری میکردم.
هوش مصنوعی: زمانی که نسیم، خوشبوی گلهای سنبل را به جوانهها میپراکند، من نیز به یاد آن موهای خوشبو و خوشرنگ میافتم که مانند عنبر عطرآگین هستند.
هوش مصنوعی: هر وقت به چهره گل نگاه میکردم، تو را به یاد میآوردم و مانند بلبل صبح، در وصف زیباییات میگفتم.
هوش مصنوعی: وقتی به یاد ابروی تو میافتم، گویی کمانخانهای را به یاد میآورم و از این فکر، آهی سرداده و سپر آسمان را کنار میزنم.
هوش مصنوعی: من در شب تاریک، روشنی ماه را خاموش میکردم و با شعلهای که از دل سوختهام برمیخاست، شمع صبح را روشن میکردم.
هوش مصنوعی: وقتی صدای ناله و فریاد دل خواجو به آسمان میرسید، من احساسات و نگرانیهای خود را همانند آسمان به هم میریختم و درهم میکردم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
می گذشتی و من از دور نظر می کردم
خاک پایت همه بر تارک سر می کردم
خرقه ی ابر بخونابه فرو می بردم
دامن کوه پر از لعل و گهر می کردم
چون بجز ماه ندیدم که برویت مانست
[...]
یاد آن عهد که در بحر سفر میکردم
کمر سعی خود از موج خطر میکردم
چون صدف قطره اشکی که به من میدادند
میزدم بر لب خود مهر و گهر میکردم
یک جهان سوختهدل میشد اگر مهمانم
[...]
گر چراغ ازنفس سوخته بر میکردم
شب هنگامهٔ تشویش سحر میکردم
آرزو در غم نامحرمی فرصت سوخت
کاشکی سیرگریبان شرر میکردم
گرد اوهام رهایی نشکستم هیهات
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.