می گذشتی و من از دور نظر می کردم
خاک پایت همه بر تارک سر می کردم
خرقه ی ابر بخونابه فرو می بردم
دامن کوه پر از لعل و گهر می کردم
چون بجز ماه ندیدم که برویت مانست
نسبت روی تو زانرو بقمر می کردم
تا مگر با تو بزر وصل مهیا گردد
مس رخسار ز سودای تو زر می کردم
هر نفس کز دهن تنگ تو می کردم یاد
ملک هستی ز دل تنگ بدر می کردم
دهن غنچه ی سیراب چو خندان می شد
یاد آن پسته ی چون تنگ شکر می کردم
چهره ی باغ بخونابه فرو می شستم
دهن چشمه پر از لولوی تر می کردم
چون بیاد لب میگون تو می خورد شراب
جام خواجو همه پر خون جگر می کردم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعراتی از یک شاعر معاصر است که احساسات عمیق عاشقانه و حسرت را به تصویر میکشد. شاعر به تماشای معشوق خود از دور میپردازد و به توصیف زیباییهای او و تأثیر وجودش بر زندگیاش میپردازد. او با استفاده از تصاویری زیبا همچون «خاک پای تو» و «چهرهی باغ»، عشق و اشتیاق خود را بیان میکند. همچنین، شاعر به این نکته اشاره دارد که قرار گرفتن در کنار معشوقش، طعم و رنگی خاص به زندگیاش میبخشد. در نهایت، او با اشاره به یادآوری لبهای معشوق و شراب، عمق عشق و علاقهاش را به نمایش میگذارد.
هوش مصنوعی: تو از کنار من عبور میکردی و من از دور به تو نگاه میکردم؛ خاک زیر پای تو را مانند تاجی بر سر میگذاشتم.
هوش مصنوعی: من دامن خود را به رنگ خون از ابر میآغشته میکردم و کوه را پر از سنگهای باارزش و جواهرات میساختم.
هوش مصنوعی: من هرگز هیچ کس را جز ماه ندیدهام که شبیه زیبایی تو باشد، به همین دلیل است که به ماه نگاه میکنم.
هوش مصنوعی: مشتاقانه در انتظار فرصتی هستم که با تو وصل شوم و زیبایی چهرهات را ببینم، به همین خاطر در آرزوی تو، به رنگ طلا، زینت میبخشم.
هوش مصنوعی: هر بار که از وجود تو یاد میکنم، دلم به یاد آنچه که در این جهان هست میتپد و از غم و تنگی دل رهایی مییابد.
هوش مصنوعی: وقتی غنچهای که با آب سیراب شده بود دهانش را باز میکرد و میخندید، من به یاد پستهای شیرین و تنگمانند میافتادم.
هوش مصنوعی: من باغ را به رنگ خون میآراستم و به چشمه طعمی از ترشی میبخشیدم.
هوش مصنوعی: وقتی به یاد لبهای شیرین و خوشگلت میافتم، شراب را مینوشم و دلتنگیام را با یاد تو پر میکنم. این در حالی است که غم و زخمهای من همچنان باقی است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
در چمن دوش ببوی تو گذر می کردم
قدح لاله پر از خون جگر می کردم
پای سرو از هوس قدّ تو می بوسیدم
در گل از حسرت روی تو نظر می کردم
سخن طوطی خطّت بچمن می گفتم
[...]
یاد آن عهد که در بحر سفر میکردم
کمر سعی خود از موج خطر میکردم
چون صدف قطره اشکی که به من میدادند
میزدم بر لب خود مهر و گهر میکردم
یک جهان سوختهدل میشد اگر مهمانم
[...]
گر چراغ ازنفس سوخته بر میکردم
شب هنگامهٔ تشویش سحر میکردم
آرزو در غم نامحرمی فرصت سوخت
کاشکی سیرگریبان شرر میکردم
گرد اوهام رهایی نشکستم هیهات
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.