می گذشتی و من از دور نظر می کردم
خاک پایت همه بر تارک سر می کردم
خرقه ی ابر بخونابه فرو می بردم
دامن کوه پر از لعل و گهر می کردم
چون بجز ماه ندیدم که برویت مانست
نسبت روی تو زانرو بقمر می کردم
تا مگر با تو بزر وصل مهیا گردد
مس رخسار ز سودای تو زر می کردم
هر نفس کز دهن تنگ تو می کردم یاد
ملک هستی ز دل تنگ بدر می کردم
دهن غنچه ی سیراب چو خندان می شد
یاد آن پسته ی چون تنگ شکر می کردم
چهره ی باغ بخونابه فرو می شستم
دهن چشمه پر از لولوی تر می کردم
چون بیاد لب میگون تو می خورد شراب
جام خواجو همه پر خون جگر می کردم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
در چمن دوش ببوی تو گذر می کردم
قدح لاله پر از خون جگر می کردم
پای سرو از هوس قدّ تو می بوسیدم
در گل از حسرت روی تو نظر می کردم
سخن طوطی خطّت بچمن می گفتم
[...]
یاد آن عهد که در بحر سفر میکردم
کمر سعی خود از موج خطر میکردم
چون صدف قطره اشکی که به من میدادند
میزدم بر لب خود مهر و گهر میکردم
یک جهان سوختهدل میشد اگر مهمانم
[...]
گر چراغ ازنفس سوخته بر میکردم
شب هنگامهٔ تشویش سحر میکردم
آرزو در غم نامحرمی فرصت سوخت
کاشکی سیرگریبان شرر میکردم
گرد اوهام رهایی نشکستم هیهات
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.