گنجور

 
خواجوی کرمانی

نیستی آنک زنی شیشه ی هستی بر سنگ

و رنه درپات فتادی فلک مینا رنگ

تا بکی گوش کنی بر نفس پرده سرای

تا بکی چنگ زنی در گره گیسوی چنگ

روی ازین قبله بگردان که نمازی نبود

رو به محراب و نظر در عقب شاهد شنگ

گوش سوی غزل و دیده سوی چشم غزال

سگ صیاد ز چشمش نرود صورت رنگ

بر کفت باده ی چون زنگ و دلت پر زنگار

وقت آنست که از آینه بزدائی زنگ

روح را کس نکند دستخوش نفس خسیس

عاقلان آینه ی چین نفرستند بزنگ

اگرت دیو طبیعت شکند پنجه ی عقل

چکند آهوی وحشی چو شود صید پلنگ

کاروان از پس و ره دور و حرامی در پیش

بار ما شیشه و شب تار و همه ره خرسنگ

خیز و یک ره علم از چرخ برون زن خواجو

که فراخست جهان و دل غمگین تو تنگ

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
فرخی سیستانی

بر کش ای تُرک و بیکسو فکن این جامه جنگ

چنگ بر گیر و بنه درقه و شمشیر از چنگ

وقت آن شد که کمان افکنی اندر بازو

وقت آنست که بنشینی و برداری چنگ

دشمن از کینه بر آمد به کمینگاه مرو

[...]

مسعود سعد سلمان

دو سعادت به یکی وقت فراز آمد تنگ

یکی از گردش سال و یکی از شورش جنگ

ما از این هر دو به شکر و به ثنا قصد کنیم

زانکه انده شد و شادی سوی ما کرد آهنگ

ماه نوروز دگر بار به ما روی نمود

[...]

امیر معزی

برکش ای ترک بر اسب طرب و شادی تنگ

که زمستان شد و نوروز فراز آمد تنگ

باد نوروزی با باغ همی صلح کند

من و تو هر دو چرا بیهده باشیم به جنگ

سبز رنگ است ز سبزه سر کوه و لب جوی

[...]

سنایی

ای سنایی نشود کار تو امروز چو چنگ

تا به خدمت نشوی و نکنی قامت چنگ

سر سرهنگان سرهنگ محمد هروی

که سر آهنگان خوانند مر او را سرهنگ

آنکه روی همه هشیاران آمد به شتاب

[...]

حکیم نزاری

عشق اگر باز گرفتی ز گریبانم چنگ

خونِ دل برمژه از دیده نبودی آونگ

رنگ پوشیدم و هم رنگ نمی شد با من

هم بینداختمش نه منم اکنون و نه رنگ

تا دل و دیده نخواهند و نبینند به کس

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از حکیم نزاری
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه