نیستی آنک زنی شیشه ی هستی بر سنگ
و رنه درپات فتادی فلک مینا رنگ
تا بکی گوش کنی بر نفس پرده سرای
تا بکی چنگ زنی در گره گیسوی چنگ
روی ازین قبله بگردان که نمازی نبود
رو به محراب و نظر در عقب شاهد شنگ
گوش سوی غزل و دیده سوی چشم غزال
سگ صیاد ز چشمش نرود صورت رنگ
بر کفت باده ی چون زنگ و دلت پر زنگار
وقت آنست که از آینه بزدائی زنگ
روح را کس نکند دستخوش نفس خسیس
عاقلان آینه ی چین نفرستند بزنگ
اگرت دیو طبیعت شکند پنجه ی عقل
چکند آهوی وحشی چو شود صید پلنگ
کاروان از پس و ره دور و حرامی در پیش
بار ما شیشه و شب تار و همه ره خرسنگ
خیز و یک ره علم از چرخ برون زن خواجو
که فراخست جهان و دل غمگین تو تنگ
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به موضوعاتی همچون وجود و عدم، زیبایی و زشتی، و چالشهای زندگی میپردازد. شاعر به زن شیشهای هستی اشاره میکند و بر این نکته تأکید دارد که باید از بایدها و نبایدهای اجتماعی دوری کرد. اشاره به غزلیات و نگاه به زیباییها بیانگر دغدغههای عاشقانه و هنری است. در ادامه، جدا شدن از حرکتهای بیهدف و توجه به عمق وجود و حقیقت زندگی مورد تأکید قرار میگیرد. شاعر با دعوت به روشنبینی و آگاهانه زیستن، بر لزوم دوری از قید و بندهای طبیعی تأکید میکند تا از بندهای ذهنی و اجتماعی رها شود. در نهایت، او تأکید میکند که زمان حرکت و جستجوی حقیقت رسیده است، زیرا دنیای وسیعتری در انتظار است و دل انسان نباید در غم و تنگنا باقی بماند.
هوش مصنوعی: تو وجود نداری که شیشهی زندگیات را بر روی سنگ بگذاری و از سر ناچاری به زمین بیفتی، در حالی که آسمان رنگین میشود.
هوش مصنوعی: تا کی به صدای نفس خود گوش میدهی و در گیسوی عشق گرفتار میشوی؟
هوش مصنوعی: از این نقطه به دعا و عبادت نپرداز که در دل آن هیچ معنی و اعتباری وجود ندارد و به جای آن، به عشق و زیبایی جانانی توجه کن که در پشت سر قرار دارد.
هوش مصنوعی: گوش به صحبتهای عشق و نگاه به چشمان دلربای معشوق دارم. صیاد، با چشمان خود، نمیتواند زیبایی صورت او را نادیده بگیرد.
هوش مصنوعی: وقت آن است که از آینهای که زنگار گرفته، زنگار را پاک کنی و دل خود را از دغدغهها خالی کنی تا بتوانی حقیقت را ببینی.
هوش مصنوعی: روح را کسی تحت تأثیر نفس پست و خودخواه قرار نمیدهد. عاقلان هم هرگز آینهی چین را به سوی او نمیفرستند.
هوش مصنوعی: اگر طبیعت به جنگ عقل بیاید، مثل این است که آهو به دام پلنگ گرفتار میشود.
هوش مصنوعی: کاروان در سفر خود از راهی دور میآید و در این مسیر، راهزنی در مقابل آن قرار دارد. بار ما شامل شیشه، شب تار و سنگهای بزرگ است که همگی به نوعی نشاندهنده چالشها و خطرات مسیر هستند.
هوش مصنوعی: برخیز و به سمت آموختن علم برو، زیرا جهان پهناور است و دل غمگین تو در تنگی است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بر کش ای تُرک و بیکسو فکن این جامه جنگ
چنگ بر گیر و بنه درقه و شمشیر از چنگ
وقت آن شد که کمان افکنی اندر بازو
وقت آنست که بنشینی و برداری چنگ
دشمن از کینه بر آمد به کمینگاه مرو
[...]
دو سعادت به یکی وقت فراز آمد تنگ
یکی از گردش سال و یکی از شورش جنگ
ما از این هر دو به شکر و به ثنا قصد کنیم
زانکه انده شد و شادی سوی ما کرد آهنگ
ماه نوروز دگر بار به ما روی نمود
[...]
برکش ای ترک بر اسب طرب و شادی تنگ
که زمستان شد و نوروز فراز آمد تنگ
باد نوروزی با باغ همی صلح کند
من و تو هر دو چرا بیهده باشیم به جنگ
سبز رنگ است ز سبزه سر کوه و لب جوی
[...]
ای سنایی نشود کار تو امروز چو چنگ
تا به خدمت نشوی و نکنی قامت چنگ
سر سرهنگان سرهنگ محمد هروی
که سر آهنگان خوانند مر او را سرهنگ
آنکه روی همه هشیاران آمد به شتاب
[...]
عشق اگر باز گرفتی ز گریبانم چنگ
خونِ دل برمژه از دیده نبودی آونگ
رنگ پوشیدم و هم رنگ نمی شد با من
هم بینداختمش نه منم اکنون و نه رنگ
تا دل و دیده نخواهند و نبینند به کس
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.