نسیم باد صبا جان من فدای تو باد
بیا گرم خبری زان نگار خواهی داد
حدیث سوسن و گل با من شکسته مگوی
که بنده با گل رویش ز سوسنست آزاد
ز دست رفتم و در پا فتاد کار دلم
بساز چاره ی کارم کنون که کار افتاد
چو غنچه گاه شکر خنده سرو گلرویم
زبان ناطقه دربست چون دهان بگشاد
چو از تموّج بحرین چشمم آگه شد
چو نیل گشت زرشک آب دجله ی بغداد
بخون لعل فرو رفت کوه سنگین دل
چو در محبّت شیرین هلاک شد فرهاد
کدام یار که چون در وصال کعبه رسد
ز کشتگان بیابان فرقت آرد یاد
روم بخدمت یرغوچیان حضرت شاه
که تا از آن بت بیدادگر بخواهم داد
اگرچه رنج تو بادست در غمش خواجو
بباد ده دل دیوانه هرچه بادا باد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به عشق و شوق خود نسبت به معشوق اشاره میکند و از احساسات عمیق و پرشور خود میگوید. او از نسیم باد صبا دعوت میکند که خبر از معشوق بیاورد و از درد و رنجی که در جدایی از او دارد، سخن میگوید. شاعر بیان میکند که عشقش او را از خود بیخود کرده و به شدت دچار تعلق خاطر شده است. همچنین به زیباییهای زندگی و عشق اشاره میکند و به یاد معشوق در حالات مختلف میافتد. در نهایت، به امید ملاقات و درخواست از شاه برای رسیدن به معشوق صحبت میکند و با حسرت از دوری او، آرزو دارد که هرچه بادا باد.
هوش مصنوعی: نسیم صبحگاهی جانم فدای تو شود، بیا و خبری گرم و دلنشین از آن معشوق بگو.
هوش مصنوعی: حرفهایی که دربارهی سوسن و گل میزنی را برای من نزن، چون من با این گل زیبا ارتباطی خاص دارم و نمیتوانم به راحتی از آن چشم بپوشم.
هوش مصنوعی: من از دست رفتهام و حالا پایم هم در مشکل افتاده است. دل من را بساز و چارهای برای کارم پیدا کن، حالا که کار به مشکل خورده است.
هوش مصنوعی: زمانی که مانند غنچهای با شوق و شیرینی میخندم، زیباییام مثل درخت سرو و گل است و وقتی که زبانم به سخن آمد، مانند روزنۀ دهانم باز میشود.
هوش مصنوعی: وقتی که از تلاطم دریاها آگاه شدم، همچون نیل، رنگ زرشکی آب دجله بغداد را دیدم.
هوش مصنوعی: با صدای نرم و زیبا بخوان، مانند لعل (سنگ قیمتی) که در دل کوه سختی پنهان شده است؛ زیرا فرهاد در عشق شیرینش، به هلاکت رسید.
هوش مصنوعی: کدام دوست یا یار است که در هنگام رسیدن به کعبه، خاطرهی عاشقان و مردگان راه دوری که از جدایی رنج میبردند را فراموش کند؟
هوش مصنوعی: من به خدمت یرغوچیان شاه میروم تا از آن بیدادگر درخواست کمک کنم.
هوش مصنوعی: هرچند که تو در درد و رنجی ناشی از غصهات هستی، اما به خاطر خیالت، دل دیوانهام را با همهی حوادث رها میکنم و به هرچه پیش آید، تن میدهم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
جهان به کام خداوند باد و دیر زیاد
برو به هیچ حوادث زمانه دست مداد
درست و راست کناد این مثل خدای ورا
اگر ببست یکی در، هزار در بگشاد
خدای عرش جهان را چنین نهاد نهاد
[...]
خدای عرش جهان را چنین نهاد نهاد
که گاه مردم ازو شادمان و گه ناشاد
مباش غمگین یک لفظ یاد گیر لطیف
شگفت و کوته ، لیکن قوی و با بنیاد
یمین دولت شاه زمانه با دل شاد
بفال نیک کنون سوی خانه روی نهاد
بتان شکسته و بتخانه ها فکنده ز پای
حصارهای قوی بر گشاده لاد از لاد
هزار بتکده کنده قوی تر از هرمان
[...]
همی ستیزه برد زلف یار با شمشاد
شگفت نیست گر از وی همیشه باشم شاد
گهی بپیچد و بستر بسیجد از دیبا
گهی بتازد و زنجیر سازد از شمشاد
ز قیر بر گل خندان هزار سلسله بست
[...]
دگر نخواهم گفتن همی ثنا و غزل
که رفت یکسره بازار و قیمت سرواد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.