گنجور

 
خواجوی کرمانی

حدیث عشق ز ما یادگار خواهد ماند

بنای شوق ز ما استوار خواهد ماند

کنون که کشتی ما در میان موج افتاد

سرشک دیده ز ما بر کنار خواهد ماند

اساس عهد مودّت که در ازل رفتست

میان ما و شما پایدار خواهد ماند

ز چهره هیچ نماند نشان ولی ما را

نشان چهره برین رهگذار خواهد ماند

ز روزگار جفا نامه ئی که عرض افتاد

مدام بر ورق روزگار خواهد ماند

شکنج زلف تو تا بیقرار خواهد گشت

درازی شب ما برقرار خواهد ماند

چنین که بر سر میدان عشق می نگرم

دل پیاده بدست سوار خواهد ماند

حدیث زلف و رخ دلکش تو خواهد بود

که بر صحیفه ی لیل و نهار خواهد ماند

فراق نامه ی خواجو و شرح قصّه ی شوق

میان زنده دلان یادگار خواهد ماند