در سر زلف سیاه تو چه سوداست که نیست
وز غم عشق تو در شهر چه غوغاست که نیست
گفتی از لعل من امروز تمنّای تو چیست
در دلم زان لب شیرین چه تمنّاست که نیست
بجز از زلف کژت سلسله جنبان دلم
خم زلف تو گواه من شیداست که نیست
پای بند غم سودای تو مسکین دل من
نتوان گفت که این طلعت زیباست که نیست
در چمن نیست ببالای بلندت سروی
راستی در قد زیبای تو پیداست که نیست
با جمالت نکنم میل تماشای بهار
زانکه در گلشن رویت چه تماشاست که نیست
گر کسی گفت که چون قدّ تو شمشادی نیست
اگر آن قامت و بالاست بگو راست که نیست
گفتی از نرگس رعنای منت هست شکیب
شاهد حال من آن نرگس رعناست که نیست
ایکه خواجو ز سر زلف تو شد سودائی
در سر زلف سیاه تو چه سوداست که نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شعر دربارهٔ عشق و زیبایی محبوب است که شاعر در آن به زلف و قامت معشوق اشاره میکند. او از درد و غم عشق میگوید و معتقد است که هیچ چیز به اندازهٔ زیبایی و محبوبیت معشوقش نمیتواند او را شاد کند. شاعر در تکرار این موضوع بر این نکته تأکید میکند که هیچ چیز به جز زیبایی و جذابیت محبوبش در دنیا وجود ندارد و تمام ادعاها در مورد دیگر زیباییها بیمعناست. در نهایت، عشق و دلدادگی او به معشوقش را با بیانی عاشقانه و دردآور بیان میکند.
هوش مصنوعی: در موی سیاه تو چه فایدهای هست که وجود ندارد و از درد عشق تو در این شهر چه هیاهویی هست که وجود ندارد.
هوش مصنوعی: تو از من پرسیدی که امروز چه آرزویی داری، اما من از آن لب شیرینات در دلم چیزی نمیخواهم که نباشد.
هوش مصنوعی: جز زلف کج و پیچیدهات، هیچ چیز دیگری باعث نمیشود که دلم مانند تو شیدا و دلبسته باشد. خمهای زلف تو بر احساسات من گواهی میدهد که هیچ چیز دیگری ندارم.
هوش مصنوعی: دل غمزده من به خاطر عشق تو گرفتار است، اما نمیتوانم بیان کنم که این چهره زیبا وجود ندارد.
هوش مصنوعی: در باغ هیچ درخت راست و بلندی به زیبایی تو وجود ندارد، زیبایی تو آنقدر مشخص و بارز است که دیگر به وجود هیچ سرو و درختی نیازی نیست.
هوش مصنوعی: من به خاطر زیبایی تو دیگر تمایلی به تماشای بهار ندارم، چون تماشای چهرهات در گلستان چقدر شگفتانگیز است که هیچ چیز دیگری را نمیتوان با آن مقایسه کرد.
هوش مصنوعی: اگر کسی بگوید که مانند قامت تو هیچ چیز زیبایی وجود ندارد، اگر آن زیبایی و ظرافت را در تو ببیند، به او بگو که درست میگوید، چنین زیبایی وجود ندارد.
هوش مصنوعی: تو گفتی که زیبایی هجران من به خاطر نرگس رعنای توست، اما این نرگس رعنا فقط شاهد حال من است و خود چیزی از آن ندارد.
هوش مصنوعی: از زمانی که خواجو درگیر زیبایی موهای تو شده، به چه دردی میخورد که در مجاورت این سر زلف سیاه تو هیچکس نیست؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چشم صاحب نظران در پی دنیاست که نیست
سر خط ساده دلان نقش تمناست که نیست
جلوهٔ حسن کجا، حوصلهٔ عشق کجا؟
درکف نه صدف آن گوهر یکتاست که نیست
شور آشفتگی و شیوهٔ سرگردانی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.