چگونه سرو روان گویمت که عین روانی
نه محض جوهر روحی که روح جوهر جانی
کدام سرو که گویم براستی بتو ماند
که باغ سرو روانی و سرو باغ روانی
تو آن نئی که توانی که خستگان بلا را
بکام دل برسانی و جان بلب نرسانی
چه جرم رفت که رفتی و در غمم بنشاندی
چه خیزد ار بنشینی و آتشم بنشانی
برون نمی روی از دل که حال دیده ببینی
نمی کشی مگر از درد و حسرتم برهانی
زهر که دل برباید تو دل رباتر ازوئی
ز هر چه جان بفزاید تو جان فزاتر از آنی
نهاده ام سر خدمت بر آستان ارادت
گرم بلطف بخوانی و گر بقهر برانی
اگر امان ندهد عمر و بخت باز نگردد
کجا بصبر میسر شود حصور امانی
مکن ملامت خواجو بعشقبازی و مستی
که برکناری و دانم که حال غرقه ندانی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و احساسات عمیق شاعر نسبت به معشوقش است. شاعر معشوقش را به "سرو روان" تشبیه میکند و او را موجودی میداند که نه تنها روح دارد، بلکه تأثیری عمیق و دلنشین بر دلهای خسته و غمگین میگذارد. او از درد و رنجهای ناشی از دوری معشوقش صحبت میکند و میگوید که دلش هرگز از عشق او خالی نمیشود. در نهایت، شاعر از بخت و عمرش نگران است و میگوید که اگر عمرش به پایان برسد، باز هم در صبر و انتظار باقی خواهد ماند. او خواستههایش را با لطافت و محبت ابراز میکند و از کارهایی که ملامت برانگیز است، دوری میجوید.
هوش مصنوعی: چگونه به تو بگویم که تو مانند یک سرو زیبا و باوقار هستی، نه فقط به خاطر اینکه وجودی روحانی داری، بلکه چون جان تو روحی زنده و پرشور است.
هوش مصنوعی: کدام درخت سرو را میتوانم بگویم که واقعاً به تو شبیه است، در حالی که تو همچون درخت سروی در باغ هستی و خود باغ نیز به تو شبیه است.
هوش مصنوعی: تو مانند نایی هستی که میتوانی خستگان و دلشکستهها را به آرزوهایشان برسانی، اما نمیتوانی جان خودت را در این راه فدای آنها کنی.
هوش مصنوعی: چه گناهی مرتکب شدم که باعث شدی بروی و در دل من غم را جا بدهی؟ اگر دوباره برگردی، آیا آتش عشق من را خاموش میکنی؟
هوش مصنوعی: تو از دل من بیرون نمیروی، مگر اینکه حال دلت را ببینی. تنها در صورتی میتوانی دل را آرام کنی که از درد و حسرت من برهانی.
هوش مصنوعی: اگر کسی دلی را بشکند و آن را از تو بگیرد، تو باید دلی نیرومندتر از او داشته باشی. و اگر چیزهایی وجود دارند که جان را تقویت میکنند، تو باید جانت را از آنها قویتر کنی.
هوش مصنوعی: سرم را به خدمت تو گذاشتهام، اگر با لطف و محبت به من توجه کنی، خوشحال میشوم و اگر با خشم و قهر هم با من رفتار کنی، باز هم نگران نیستم.
هوش مصنوعی: اگر عمر و شانس اجازه ندهند و برنگردند، در کدامین مکان میتوان با صبر به آرامش و امنیت دست یافت؟
هوش مصنوعی: نباید خواجو را به خاطر عشقبازی و میگساری سرزنش کنی، زیرا تو خود جدا هستی و میدانم که حال و روز غرقه در این عشق را نمیفهمی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کجایی ای دل و جانم مگر که در دل و جانی
که کس نمیدهد از تو به هیچ جای نشانی
به هیچ جای نشانی نداد هیچ کس از تو
نشانی از تو کسی چون دهد که برتر از آنی
عجب بماندهام از ذات و از صفات تو دایم
[...]
دلم ز روح سحرگه سوال کرد به لفظی
چنانکه آب خجل گشت از او به گاه روانی
که چیست در همه عالم به طبع موجب صحت
که کیست در همه گیتی سجود حاتم ثانی
جواب داد دلم را که ای بر اسب تفکر
[...]
ببرد عقل و دلم را براق عشق معانی
مرا بپرس کجا برد آن طرف که ندانی
بدان رواق رسیدم که ماه و چرخ ندیدم
بدان جهان که جهان هم جدا شود ز جهانی
یکی دمیم امان ده که عقل من به من آید
[...]
ندانمت به حقیقت که در جهان به که مانی
جهان و هر چه در او هست صورتند و تو جانی
به پای خویشتن آیند عاشقان به کمندت
که هر که را تو بگیری ز خویشتن برهانی
مرا مپرس که چونی به هر صفت که تو خواهی
[...]
چو تازه کرد جهان نوبهار و رفت خزانی
تهیست دستم ساقی بیار باده که جانی
وگر چو دستِ من است ای پسر تهی شده مشکت
دو اسبه از پیِ می شاید ار الاغ دوانی
چه گونه فوت توان کرد خاصه موسمِ گلها
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.