گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
خواجوی کرمانی

این چه بویست ای صبا از مرغزار آورده ئی

مرحبا کارام جان مرغ زار آورده ئی

بهر جان بیقرار آدم خاکی نهاد

نکهتی از روضه ی دارالقرار آورده ئی

وقت خوش بادت که وقت دوستان خوش کرده ئی

تا ز طرف بوستان بوی بهار آورده ئی

سر و ما را چون کشیدی در بر آخر راست گوی

کز وصالش شاخ شادی را ببار آورده ئی

عقل را از بوی می مست و خراب افکنده ئی

چون حدیثی از لب میگون یار آورده ئی

یک نفس تار سر زلفش ز هم بگشوده ئی

وز معانی این همه مشک تتار آورده ئی

در چنین وقتی که خواجو در خمار افتاده است

جان فدا بادت که جامی خوشگوار آورده ئی