این چه بویست ای صبا از مرغزار آورده ئی
مرحبا کارام جان مرغ زار آورده ئی
بهر جان بیقرار آدم خاکی نهاد
نکهتی از روضه ی دارالقرار آورده ئی
وقت خوش بادت که وقت دوستان خوش کرده ئی
تا ز طرف بوستان بوی بهار آورده ئی
سر و ما را چون کشیدی در بر آخر راست گوی
کز وصالش شاخ شادی را ببار آورده ئی
عقل را از بوی می مست و خراب افکنده ئی
چون حدیثی از لب میگون یار آورده ئی
یک نفس تار سر زلفش ز هم بگشوده ئی
وز معانی این همه مشک تتار آورده ئی
در چنین وقتی که خواجو در خمار افتاده است
جان فدا بادت که جامی خوشگوار آورده ئی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.