از مشک سوده دام بر آتش نهاده ئی
یا جعد مشک فام بر آتش نهاده ئی
زلفت بر آب شست فکندست یا ز زلف
بر طرف دانه دام بر آتش نهاده ئی
بازم بطرّه از چه دلاویز می کنی
چون فلفلم مدام بر آتش نهاده ئی
زان لعل آبدار که همرنگ آتشست
نعلم علی الدّوام بر آتش نهاده ئی
هم فلفلست بر آتش و هم نعل تافتست
برنام من کدام بر آتش نهاده ئی
دلهای شیخ و شاب بخون درفکنده ئی
جانهای خاص و عام بر آتش نهاده ئی
از زلف مشکبوی تو مجلس معطّرست
گوئی که عود خام بر آتش نهاده ئی
آبی بر آتشم زن از آن آتش مذاب
کاب و گلم تمام بر آتش نهاده ئی
چون آبگون قدح ز می آتش نقاب شد
پنداشتم که جام بر آتش نهاده ئی
خواجو برو بآب خرابات غسل کن
گر رخت ننگ و نام بر آتش نهاده ئی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.