خورشید را ز مشک زره پوش کرده اند
وانگه بهانه زلف و بنا گوش کرده اند
از پر دلی دو هندوی کافر نژادشان
با آفتاب دست در آغوش کرده اند
در تاب رفته اند و بر آشفته کز چه روی
تشبیه ما بسنبل مه پوش کرده اند
کردند ترک صحبت عهد قدیم را
معلوم می شود که فراموش کرده اند
هر شب مغنیان ضمیرم ز سوز عشق
بر قول بلبلان سحر گوش کرده اند
منعم مکن زباده که ارباب عقل را
از جام عشق واله و مدهوش کره اند
خواجو بنوش دُردی عشقش که عاشقان
خون خورده اند و نیش جفانوش کرده اند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون خوی دلبران ز عتابم سرشتهاند
همچون تبسّم از شکرابم سرشتهاند
شیخم ولیک شوخی طفلانه میکنم
کز رنگ و بوی عهد شبابم سرشتهاند
تا نالة حزین مرا گوش کردهاند
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.