گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
خواجوی کرمانی

از باد صبا در سر زلفش چو خم افتد

صد عاشق دلسوخته در بحر غم افتد

مشتاق حرم گر بزند آه جگر سوز

آتش بمغیلان و دخان در حرم افتد

در هر طرفت هست بسی خسته و مجروح

لیکن چو منت عاشق دلخسته کم افتد

چون قصّه اندوه فراق تو نویسم

گر دم بزنم آتش دل در قلم افتد

پیش لب ضحاک تو بس فتنه و آشوب

کز مار سر زلف تو در ملک جم افتد

هنگام سحر گر بخرامی سوی بستان

چون زلف کژت سرو سهی در قدم افتد

خم در قدم چون چنبر خواجو فتند آندم

کز باد صبا در سر زلف تو خم افتد