کس نیست که دست من غمخوار بگیرد
یا دادم از آن دلبر عیار بگیرد
هر لحظه سرشکم بدود گرم و بشوخی
جیب من دلخسته ی بیمار بگیرد
کی بار دهد شاخ امید من اگر یار
ترک من بیچاره بیکبار بگیرد
فرهاد چو یاد آورد از شکر شیرین
خوناب دلش دامن کهسار بگیرد
سیلاب سر شکست که هنگام عزیمت
پیش ره یاران وفادار بگیرد
ساقی بده آن می که دل لاله ی سیراب
بی باده ی گلرنگ ز گلزار بگیرد
هر دم که در آن نرگس پر خواب تو بینم
خون جگرم دیده بیدار بگیرد
ترسم که بر آرم نفسی از دل پر درد
و آئینه رخسار تو زنگار بگیرد
چون نافه ی تاتار دلم خون شود از غم
چون گرد مهت نافه ی تاتار بگیرد
خواجو ز چه معنی ز برای قدحی می
هر لحظه در خانه ی خمّار بگیرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.