بی گلبن وصلت بگلستان نتوان بود
بی شمع جمالت بشبستان نتوان بود
ای یار عزیز ار نبود طلعت یوسف
با مملکت مصر بزندان نتوان بود
در ظلمت اگر صحبت خضرت ندهد دست
موقوف لب چشمه ی حیوان نتوان بود
دریاب که سیلاب سرشکم بشد از سر
پیوسته چنین غرقه ی طوفان نتوان بود
بی رایحه ی زلف تو در فصل بهاران
از باد هوا خادم ریحان نتوان بود
ور در سر آن زلف پریشان رودم دل
از بهر دل خسته پریشان نتوان بود
خاموش نشاید شدن از ناله ی شبگیر
زیرا که کم از مرغ خوش الحان نتوان بود
صوفی اگر از می نشکیبد چه توان کرد
با ساغر می منکر مستان نتوان بود
تا خرقه بخون دل پیمانه نشوئی
با پیر مغان بر سر پیمان نتوان بود
خواجو چه نشینی که گر ایوب صبوری
چندین همه در محنت کرمان نتوان بود
رو ساز سفر ساز که از آرزوی گنج
بی برگ درین منزل ویران نتوان بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره اهمیت عشق و زیبایی معشوق در زندگی انسان است. شاعر با زبان مجازی از احساسات عمیق خود سخن میگوید و به وجود نعمتهایی چون جمال و محبت معشوق اشاره میکند. او مطرح میکند که بدون عشق و زیبایی، زندگی مانند گلستانی خالی است و نمیتواند لذتبخش باشد. همچنین به حسرت و پشیمانی ناشی از نبودن معشوق میپردازد. در نهایت، شاعر به این نتیجه میرسد که با وجود مشکلات و رنجها، انسان باید به دنبال زیبایی و عشق باشد و همین جستجو را ادامه دهد.
هوش مصنوعی: بدون باغ گل نمیتوان به گلستان رسید و بدون نور چهرهات نمیتوان در شبستان حضور یافت.
هوش مصنوعی: ای دوست گرامی، اگر زیبایی یوسف در سرزمین مصر نبود، زندگی در آنجا دشوار میشد.
هوش مصنوعی: اگر در تاریکی و بینوری، سخن از وجودی نورانی و بزرگ به میان نیاید، نمیتوان به چشمه زندگی و حقیقت دسترسی پیدا کرد.
هوش مصنوعی: بفهم که اگر اشک و غم به حدی برسد که مانند سیلاب شود، دیگر نمیتوان در میانهی این طوفان غرق شد.
هوش مصنوعی: بدون عطر و زیبایی موهای تو در فصل بهار، هیچ بادی نمیتواند به گلهای خوشبو خدمت کند.
هوش مصنوعی: اگر در دل زلفهای پریشانش شوم، قلبم برای دل خستهام آرامش نخواهد داشت.
هوش مصنوعی: نباید در سکوت شب به خاطر نالهها خاموش شد، زیرا انسان همواره میتواند مانند پرندهای خوش صدا به آواز درآید.
هوش مصنوعی: اگر صوفی از شراب نخورَد، نمیتواند با جام می مخالفت کند، زیرا یکی که عیش و نوش را تجربه کرده، نمیتواند منکر لذتهای آن شود.
هوش مصنوعی: تا وقتی که دل ما آغشته به خون است، نمیتوان به راحتی با پیر مغان عهد و پیمان بست.
هوش مصنوعی: خواجو، چرا در سکوت و آرامش نشستهای؟ حتی اگر ایوب هم صبر کند، در مشکلات کرمان دیگر نمیتوان تحمل کرد.
هوش مصنوعی: سفر را آماده کن، زیرا در این خانه ویران، نمیتوان به آرزوی طلا و گنجی که وجود ندارد، دل خوش کرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.