مهر سلمی ورزی و دعوی سلمانی کنی
کین مردم دین شناسی و مسلمانی کنی
با پریرویان بخلوت روی در روی آوری
خویش را دیوانه سازی و پری خوانی کنی
همچو اختر مهره بازی ورد تست اما چو قطب
بر سر سجاده هر شب سبحه گردانی کنی
حکمت یونان ندانی کز کجا آمد پدید
وز سفاهت عیب افلاطون یونانی کنی
سر بشوخی برفرازی و دم از شیخی زنی
خوی را از عاقلان دانی و نادانی کنی
چون بعون حق نمی باشد و ثوقت لاجرم
از ره حق روی برتابی و عوّانی کنی
راه مستوران زنی و منکر مستان شوی
خرمن مردم دهی بر باد و دهقانی کنی
کار جمعی از سیه کاری چو زلف دلبران
هر نفس برهم زنی وانگه پریشانی کنی
ظاهراً چون طیبتی در طینتت موجود نیست
زان سبب هر جا که باشی خبث پنهانی کنی
داده ئی گوئی بباد انگشتری وز بهر آن
نسبت خاتم بدیوان سلیمانی کنی
نیستی را مشتری شوتاز کیوان بگذری
ملک درویشی مسخّر کن که سلطانی کنی
چون بدستان اهل کرمانرا بدست آورده ئی
از چه معنی در پی خواجوی کرمانی کنی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به نقد افرادی میپردازد که در ظاهر خود را دیندار و مسلمان نشان میدهند، اما در باطن از اصول و اخلاقیات فاصله دارند. شاعر به hypocrisy (دوچهرگی) در رفتار مردم اشاره میکند، از جمله اینکه برخی در خلوت با زیبایانی همنشین میشوند، در حالی که در جمع از دینداری سخن میرانند. او همچنین به علم و حکمت یونان و نادرستی افلاطون اشاره میکند و به کسانی که خود را عاقل میپندارند، ولی در واقع نادانند، انتقاد میکند.
شاعر به عرصههای مختلف زندگی اشاره میکند؛ از جمله ریاکاری در دینداری، بخل و حسد، و آسیبهایی که از ناتوانی در درک حقیقت به وجود میآید. او افراد را به چالش میکشد که آیا واقعاً از ایمان خود پیروی میکنند یا فقط در پی ظواهر هستند. انتقادات شاعر بر این نکته تأکید دارد که اگر انسانها حقیقت را درک کنند و با خداوند ارتباط صادقانه داشته باشند، زندگی بهتری خواهند داشت و از ریا و ظاهرت بازیگری دور خواهند ماند.
هوش مصنوعی: عشق و محبت تو به سلمی (یعنی کسی که در دل داری) و ادعای اینکه در کار خود صداقت داری، برایت سودی نخواهد داشت. زیرا این مردم دین و ایمان را میشناسند و تو باید بر اساس واقعیات زندگی کنی و به اصول مسلمانی عمل نمایی.
هوش مصنوعی: با دختران زیبا در تنهایی روبرو میشوی و خود را دیوانهوار در آغوش آنها غرق میکنی و آنها را فرشته میخوانی.
هوش مصنوعی: تو مانند یک ستاره در بازی مهرهای هستی، اما مانند قطب، هر شب بر سجادهات تسبیح میگویی.
هوش مصنوعی: اگر نمیدانی که حکمت یونان از کجا نشأت گرفته، چرا به عیبجویی از افلاطون، که یک فیلسوف یونانی است، اقدام میکنی؟
هوش مصنوعی: با شوخی و بازی به مقام و مرتبهای بلند برس و در عین حال خود را به جای یک شیخ معتبر نشان بده. اما آیا نمیدانی که این کار تو را از رفتار عاقلانه دور میکند و به نادانی نزدیکتر میسازد؟
هوش مصنوعی: وقتی راهی که به حق منتهی نمیشود، به ناچار از آن مسیر دوری میکنی و به دنبال چیز دیگری میروی.
هوش مصنوعی: تو به رازهای پنهان و نیایش مستیها میپردازی و همچنین به عیش و نوشی که دیگران از آن غافلند. در عوض، برای مردم محلی از جانب تو زحمت کشیده میشود و فعالیتی که انجام میدهی به نوعی هدر میرود.
هوش مصنوعی: کار جمعی مانند تار و پود موهای دلبران است. هر لحظه که برهم میزند، در نهایت باعث پریشانی و نابسامانی میشود.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که در وجود تو نیکی و پاکی نیست، بنابراین هر جا که بروی، به دور از چشم دیگران کارهای ناپسند انجام میدهی.
هوش مصنوعی: انگاری که تو حلقهای را به باد دادهای و به خاطر آن، انگشتری را به دیوان سلیمان نسبت میدهی.
هوش مصنوعی: به هیچ چیز و هستی غیر واقعی اهمیت نده و از آن گذر کن، زیرا این دنیا و مادیات چیزی جز سراب نیست. در عوض، با فروتنی و سادگی درویشی، میتوانی بر بسیاری از چیزها تسلط پیدا کنی و بر جایگاه بلندی قرار بگیری.
هوش مصنوعی: وقتی که تو به اهل کرمان دست یافتهای، چرا هنوز به دنبال خواجو کرمانی هستی؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دولت آن باشد که حق را بنده فرمانی کنی
بر سریر فقر بنشینی و، سلطانی کنی
جز به بیداری نگردد این ره خوابیده طی
کار دشوار و، تو میخواهی تن آسانی کنی
نیست با شاهی میسر عیش درویشی، ولی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.