تخت خیری بین دگر بر تخته ی خارا زده
خیمه سلطان گل بر دامن صحرا زده
دوستان در بوستان برگ صبوحی ساخته
بلبلان گلبانگ بر طوطی شکرخا زده
از شقایق در میان سبزه فرّاش ربیع
چار طاق لعل بر پیروزه گون دیبا زده
زرگر باد بهاری از کلاه سیم دوز
قبّه ئی از زر بنام نرگس رعنا زده
خوش نوایان چمن در پرده ی عشاق راست
نوبت نوروز بر بانگ هزار آوا زده
غنچه همچون گلرخی کو داده باشد دل بباد
دست در پیرهن زنگاری والا زده
از چراغ بوستان افروز شمع زرچکان
باد آتش در نهاد لاله ی حمرا زده
نوعروسان چمن در کلّه های فستقی
تاب در مرغول ریحان سمن فرسا زده
دمبدم در گوشه های باغ گوید باغبان
چشم خواجو بین دم از سرچشمه های ما زده
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر زیباییهای بهار و شکوفایی طبیعت است. در آن، تصاویری از جشن نوروز، گلها و طبیعت سرزنده به تصویر کشیده شده است. شاعر به وصف چمن و گلهایی که در باغها رشد کردهاند، میپردازد و حال و هوای شادابی و نشاط بهاری را به تصویر میکشد. همچنین، اشارههایی به دوستی و عشق، و لحظات خوشگذرانی در طبیعت وجود دارد. در نهایت، نمادی از زندگی و جوانی از طریق گلها و سبزهها ارائه میشود، و صدای خوش خوانندگان و بلبلان فضای باغ را پر کرده است.
هوش مصنوعی: در میان دشت، چادر و پادشاهی بر روی سنگهای سخت برپا شده است و زیبایی گلها در دامان سرسبز صحرا جلوهگری میکند.
هوش مصنوعی: دوستان در باغ مشغول نوشیدن صبحگاهی هستند و بلبلها با صدای خوش خود بر طوطی زیبا آواز سر میدهند.
هوش مصنوعی: در میان سبزهها، شقایقای از لطافت و زیبایی مانند یک فرش عید، درخشش لعل (یا نگین سرخ) را بر پارچهای از رنگ آبی و زیبا نمایان کرده است.
هوش مصنوعی: نسیم بهاری به سمت کلاه نقرهای وزید و درختی از طلا با نام نرگس زیبا شکفت.
هوش مصنوعی: در چمن، خوش آوازان در فضای عاشقانهای میخوانند و به هنگام نوروز، صدایی هزار رنگ به گوش میرسد.
هوش مصنوعی: گل اولیهای همچون چهره زیبا که دل را به هوا میبرد، با دستی در آستین زنگزدهای که بر سر دارد، خود را به نمایش گذاشته است.
هوش مصنوعی: از چراغ باغ، شمعی به رنگ طلا روشن است و باد آتش را در دل لالهی سرخ میدمد.
هوش مصنوعی: نوعروسان در باغ چمن در حال زیبایی و سروری هستند و در کنار ریحان و گلهای دیگر، شادی و نشاط را به نمایش میگذارند.
هوش مصنوعی: باغبان هر لحظه در گوشههای باغ میگوید: "چشمان خواجو را ببین!" در حالی که دم به دم از سرچشمههای ما آب میخورد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ساقیا مستان خوابآلوده را آواز ده
روز را از روی خویش و سوز ایشان ساز ده
غمزهها سر تیز دار و طرهها سر پست کن
رمزها سرگرم گوی و بوسها سرباز ده
سرخ روی ناز را چون گل اسیر خار کن
[...]
بانگ ما کبک است، خرمن را به خرمن باز ده
ای که می گفتی خریدارم، کنون آواز ده
روزگار خندهٔ غفلت گذشت ای کبک من
دل به دندان گیر و تن در چنگل شهباز ده
ای فلک صیدی که افکندی به تیرت کشته شد
[...]
صبح شد برخیز مطرب گوشمال ساز ده
عیشهای شب پریشان گشته را آواز ده
هیچ ساز از دلنوازی نیست سیر آهنگتر
چنگ را بگذار، قانون محبت ساز ده
جام را لبریزتر از دیده عشاق کن
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.