گنجور

 
خواجوی کرمانی

نفحه ی گلشن عشق از نفس ما بشنو

وز صبا نکهت آن زلف سمن سا بشنو

خبر درد فراق از دل یعقوب بپرس

شرح زیبائی یوسف ز زلیخا بشنو

همچنان ناله فرهاد بهنگام صدا

چون بکهسار شوی از دل خارا بشنو

حال وامق که پریشان تر از او ممکن نیست

از سر زلف پراکنده ی عذرا بشنو

اگر از باد صبا وصف عروسان چمن

نکند باورت از بلبل گویا بشنو

چون ختائی بچگان بزم صبوح آرایند

بوی مشک ختن از ساغر صهبا بشنو

هر نفس کز خط مشکین تو رانم سخنی

از لبم رایحه ی عنبر سارا بشنو

روز و شب چون نروی از دل تنگم بیرون

از سویدای دلم قصه سودا بشنو

چون حدیث از لب جانبخش تو گوید خواجو

از دمش نکهت انفاس مسیحا بشنو

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
حکیم نزاری

آخر ای راحتِ جان دردِ دلِ ما بشنو

سخنی چند از این بی دلِ شیدا بشنو

سر چه می پیچی و گردن چه کشی از تسلیم

طرفه پندی دهمت بی غرض از ما بشنو

گوش بگشای ولی چشم ز نادیده ببند

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه