چه خوشست باده خوردن بصبوح در گلستان
که خبر دهد ز جنت دم صبح و باد بُستان
چو دل قدح بخندد ز شراب ناردانی
دل خسته چون شکیبد ز بتان نارپستان
بسحر که جان فزاید لب یار و جام باده
بنشین و کام جانرا ز لب پیاله بستان
چو نمی توان رسیدن بخدا ز خود پرستی
بخدا که در ده از می قدحی بمی پرستان
برو ای فقیه و پندم مده این زمان که مستم
تو که چشم او ندیدی چه دهی صداع مستان
که ز دست او تواند بورع خلاص جستن
که بعشوه چشم مستش بکند هزاردستان
چو سخن نگفت گفتم که چنین که هست پیدا
ز دهان او نصیبی نرسد بتنگدستان
تو جوانی و نترسی ز خدنگ آه پیران
که چو باد برشکافد سپه هزاردستان
بچمن خرام خواجو دم صبح و ناله میکن
که ببوسبان خوش آید نفس هزاردستان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.