بوقت صبح می روشن آفتاب منست
بتیره شب در میخانه جای خواب منست
اگر شراب نباشد چه غم که وقت صبوح
دو چشم اشک فشان ساغر شراب منست
وگر کباب نیابم تفاوتی نکند
بحکم آنک دل خونچکان کباب منست
براه بادیه ای ساربان چه جوئی آب
که منزلت همه در دیده ی پر آب منست
مرا مگوی که برگرد و ترک ترکان گیر
که گرچه راه خطا میروم صواب منست
چگونه در تو رسم تا ز خود برون نروم
چرا که هستی من در میان حجاب منست
بیا که بی تو ملولم ز زندگانی خویش
که در فراق رخت زندگی عذاب منست
تو گنج لطفی و دانم کزین بتنگ آئی
که روز و شب وطنت در دل خراب منست
خروش و ناله ی خواجو و بانگ بلبل مست
نوای باربد و نغمه ی رباب منت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میان چرخ و میان ملاعبش گه لعب
جهان و ملک جهان هر دود ا و یک ندبست
فراق او ز زمانی هزار روز آرد
افروختگان وصال همیگویند:
بلای او ز شبی صد هزار سال کند
سرای پرده وصلت کشید روز نواخت
زتست نصرت اسلام از آن فلک خواند است
حسام دولت و دین و علاء اسلامت
که این جهان مطرا که هست در پی ما
هزار سینه ز مهرش پر آرزومندیست
ندای غیب به جان تو میرسد پیوست
که پای در نه و کوتاه کن ز دنیی دست
هزار بادیه در پیش بیش داری تو
تو این چنین ز شراب غرور ماندی مست
جهان پلی است بدان سوی جه که هر ساعت
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.