نشان دل بی نشان از که جویم
حدیث تن ناتوان با که گویم
گر از کوی او روی رفتن ندارم
مگیرید عیبم که در بند اویم
برویم فرو می چکد اشک خونین
ز خون جگر تا چه آید برویم
رخ از زانک شستم بخوناب دیده
غبار سر کویت از رخ نشویم
وفای تو ورزم بهر جا که باشم
دعای تو گویم بهر جا که پویم
خیال تو بینم اگر غنچه چینم
نسیم تو یابم اگر لاله بویم
چه نالم چو از ناله دل شد چو نالم
چه مویم چو از مویه شد تن چو مویم
چو رنجم تو دادی شفا از چه خواهم
چو درد از تو دارم دوا از که جویم
اگر کوزه خالی شد از باده حالی
بده ساقیا کاسه ئی از سبویم
چو ساغر بگرید ببین های هایم
چو مطرب بنالد ببین های و هویم
بچوگان مزن بیش از ینم چو خواجو
که سرگشته و خسته مانند گویم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چنان آرزومندِ دیدارِ اویم
که جان میرسد بر لب از آرزویم
چه ها میرسد بر سر از دستِ هجر
به نامحرم این قصه چون باز گویم
از آن گه که محرومم از رویِ خوبش
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.