چون مرا دیده بر آن آتش رخسار افتد
آتشم بر دل پر خون جگر خوار افتد
مکن انکار من ای خواجه گرم کار افتاد
زانک معذور بود هر که در این کار افتد
بر من خسته مزن تیر ملامت بسیار
که درین منزل ازین واقعه بسیار افتد
گر چو فرهاد ز مژگان گهر افشان گردم
ای بسا لعل که در دامن کهسار افتد
ور چو منصور ز من بانگ انا الحق خیزد
آتشم از جگر سوخته در دار افتد
چون بیاد خط سبز تو بر آرم نفسی
دودم از سینه برین پرده ی زنگار افتد
هر دم از آرزوی گوشه چشمت سرمست
زاهدی گوشه نشین بر در خمار افتد
گر برد باد صبا نکهت زلف تو بچین
خون دل در جگر نافه ی تاتار افتد
پیش آن نرگس بیمار بمیرد خواجو
اگر دیده بر آن نرگس بیمار افتد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از عشق و دلبستگی شدید خود به معشوق سخن میگوید. او بیان میکند که دیدن چهره معشوقش همانند آتش به جانش میافتد و دلش را میسوزاند. شاعر از این که دیگران ممکن است او را قضاوت کنند ابراز ناراحتی میکند و میگوید که در عشق نمیتوان انکار کرد، زیرا در این راه افراد بسیاری دچار داغ و درد میشوند. او خود را به فرهاد و منصور تشبیه میکند که یکی به خاطر عشق اشک میریزد و دیگری فریاد «أنا الحق» سر میدهد. شاعر همچنین به درد و رنجی که از دوری معشوقش تحمل میکند اشاره میکند و تأکید دارد که عشق، زندگیاش را در دست دارد و قدرت آن چنان زیاد است که ممکن است جانش را تحت تاثیر قرار دهد. در نهایت، شاعر به زیبایی و جذبه معشوقش اشاره کرده و از آن به عنوان دلیلی برای عاشق شدن و تحمل دردهای عشق یاد میکند.
هوش مصنوعی: وقتی که نگاه تو به من میافتد، آتش عشق در وجودم شعلهور میشود و دل مجروح و رنجکشیدهام را بیشتر میسوزاند.
هوش مصنوعی: ای آقا، نباید انکار کنی؛ چون هنگامی که در این کار گرفتار شدی، هر کس که در این مسیر قرار گیرد، معذور است.
هوش مصنوعی: با من بیچاره رفتار بدی نکن، زیرا در این مسیر سخت، اتفاقات بد بسیاری رخ میدهد.
هوش مصنوعی: اگر مانند فرهاد با اشکهایم گوهری بریزم، ای کاش بسیاری از لعلها در دامن کوهها بیفتند.
هوش مصنوعی: اگر مانند منصور با فریاد "من حقیقت هستم" برخواهم، آتش من از دل سوختهام بر میخیزد و در آتش گرفتار میشوم.
هوش مصنوعی: وقتی به یاد خط سبز تو میافتم، نفسی عمیق میکشم که از دل به بیرون میآید و پردهای از زنگار را کنار میزند.
هوش مصنوعی: هر لحظه از آرزوی نگاهی از سوی تو، شخص زاهد و گوشهنشین در حال نوشیدن شراب و غرق در مستی میشود.
هوش مصنوعی: اگر نسیم صبحگاهی عطر زلف تو را ببرد، دل من پر از خون خواهد شد و عطر زلف تو به دل من چنگ خواهد زد.
هوش مصنوعی: اگر کسی به نرگس بیمار نگاه کند، خواجو هم در مقابل او به یاد او میمیرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
زاهدان را چو بزلف تو سر و کار افتد
کار با سبحه و زنار به پیکار افتد
خیز و در کوی مغانش بده ای شیخ بمی
چند سجاده و تسبیح تو بی کار افتد
جز ملامت ثمری ایدل شیدا نبری
[...]
هر زمانم که به آن ترک سر و کار افتد
صلح خیزد ز میان کار به پیکار افتد
من به عمد از پی صلح همی جویم جنگ
کز پی صلحم با بوسه سر وکار افتد
نفسم بر دو یک افتد ز سبکروحی شوق
[...]
هر صباحم که ره از خانۀ خمار افتد
خم و ساقی و صراحی همه از کار افتد
یار مهمان من است امشب و دانی ساقی
که چنین وقت در این بزم چه در کار افتد
مطربا پای فرو کوب و بزن چنگ بچنگ
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.