شبی که راه دهم آه آتش افشان را
ز دود سینه کنم تیره چشم کیوان را
ببر طبیب صداع از سرم که این دل ریش
ز بهر درد فدا کرده است درمان را
مگر حکایت طوفان چو اشک ما بینی
که ما ز چشم بیفکندهایم طوفان را
به قصد جان من آن کس که میکشد شمشیر
نثار خنجر خونریز او کنم جان را
عجب نباشد اگر تشنهٔ جمال حرم
ز آب دیده لبالب کند بیابان را
به عزم کعبه چون محمل برون برد مشتاق
بسوزد از نفس آتشین مغیلان را
تو باد پای زمین کوب را به جلوه در آر
که ما به دیده زنیم آب خاک میدان را
مگو بگوی که سرگشته از چه میگردی
اگر چنان که ندانی بپرس چوگان را
مکن ملامت خواجو که از گل صد برگ
مجال صبر نباشد هزاردستان را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر نشاندهنده احساسات عمیق و دردهایی است که شاعر در دل دارد. او با تأکید بر آتش اشتیاق و دردهای محبت، از سینهای پر از غم و اشک سخن میگوید. شاعر از عشق و فراق و همچنین تشنگی برای زیبایی حرم صحبت میکند و به نوعی از سرگشتگی و جستجو برای یافتن حقیقت یاد میکند. او همچنین بیان میکند که زمان صبر و تحمل برای او نمیماند و نمیتواند به سادگی از روی گلهای زیبا بگذرد. در نهایت، شاعر از دیگران درخواست میکند که او را ملامت نکنند، چرا که احساسات او عمیقتر از آن است که بتوان به سادگی درک کرد.
هوش مصنوعی: شبی که راهی را برای رنج و اندوه خود پیدا کنم، با شعلهای از درد، غمهای درونم را به نمایش میگذارم و به آسمان و دنیای ستارهها نور و رنگی تیره میبخشم.
هوش مصنوعی: یک پزشک بیاید تا دردی که در سرم حس میکنم را درمان کند، زیرا این دل افسرده به خاطر درد عشق خود را فدای این مشکلات کرده است.
هوش مصنوعی: آیا نمیبینی که ما چگونه به شدت و شدت دچار درد و ناراحتی هستیم؟ اشکهای ما مثل طوفانی هستند که از چشمانمان ریخته میشوند.
هوش مصنوعی: کسی که با هدف کشتن من شمشیرش را میکَشد، من نیز با تمام وجودم آمادهام تا جانم را فدای او کنم.
هوش مصنوعی: طبیعی است اگر کسی که به زیبایی خانهٔ خدا مشتاق است، با اشکهای خود بیابان را پر کند.
هوش مصنوعی: کسی که با هدف زیارت کعبه میرود، با اشتیاقی عمیق از دل سرشار است و این اشتیاق چنان آتشینی دارد که میتواند آتش را هم به سوزاند.
هوش مصنوعی: باد، پای زمین را به جلوهای زیبا درآور تا ما بتوانیم زیبایی آب و خاک میدان را با چشمان خود ببینیم.
هوش مصنوعی: نگو که از چه چیزی سرگردانی، اگر نمیدانی، بهتر است از کسی بپرسی.
هوش مصنوعی: خواستن ملامت از خواجو در این مورد نادرست است، زیرا از گل صدبرگ نمیتوان انتظار داشت که تحمل کند و دل صبر را به همه هزاردستان بدهد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به نام نیک تو خواجه فریفته نشوم
که نام نیک تو دام است و زرق مر نان را
کسی که دام کند نام نیک از پی نان
یقین بدان تو که دام است نانْش مر جان را
سلام کن ز من ای باد مر خراسان را
مر اهل فضل و خرد را نه عام نادان را
خبر بیاور ازیشان به من چو داده بُوی
ز حال من به حقیقت خبر مر ایشان را
بگویشان که جهان سرو من چو چنبر کرد
[...]
شریف خاطر مسعود سعد سلمان را
مسخرست سخن چون پری سلیمان را
نسیج وحده که نو حُلّهای دهد هر روز
زکارگاه سخن بارگاه سلطان را
ز شادی ادب و عقل او به دار سلام
[...]
لب تو طعنه زند گوهر بدخشان را
رخ تو طیره کند اختر درفشان را
به بوسه لب تو تهنیت کنم دل را
به دیدن رخ تو تربیت دهم جان را
به جان تو که پرستیدن تو کیش من است
[...]
چه خرمی است که امروز نیست زنگان را
چه فرخی است کزو بهره نیست کیهان را
بهار و کام طرب تازه می کند دل را
ضیاء انس و فرح زقه میدهد جان را
بدشت جلوه گری عرضه داد بار دگر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.